{my property}(9)

24 8 7
                                    

از وقتی اومدم این دو تا منگل در داشتن این ادمک مصنوعی رو باد میکردن و هودی تنش کرده بودن و میخواستن اون رو جای چانیول جا بزنن

+ چانیول امروز نمیاد

یونگهون با خستگی و خلاصه گفت

° چرا به من میگی ؟!

با خستگی و صورت عرق کرده ای که حاصل از پمپ زدن از صبح اون عروسک بود بهم نگاه کرد

+ اون ازم خواست
یجوری گفت که باعث شد بخوام پیام رو برسونم اما این چیزیه که میخواست بدونی

برگشتم سر جام و سرم رو روی میز گذاشتم
خب ....میتونست خودش بهم این رو بگه ، چرا از طرف یونگهون ؟!

¤ ببینم مشکلت چیه؟!

صحنه دیروز باز توی سرم تکرار شد

° من فقط از ذهنم رد شد که میخوام برای همیشه نگهت دارم

دلم یهویی به خودش پیچید
احتمالا اون داره ازم دوری میکنه، خطر یک مونو رو فهمیده

صدای غرغر های یونگهون از پشت سرم میومد

+ اینجوری نیست که میخواستم بدونم
ولی چون نماینده کلاسم مدام بهم دستور میده ؛ واقعا نمیخواستم بدونم

اهی کشید و با بدبختی گفت
+ این دوست های بد همیشه باعث دردسر میشن ، هی بکهیون

سرم رو از روی میز بلند کردم و برگشتم بهش نگاه کردم
+ میتونی این رو برام نگه داری ؟!

بی حوصله از جام بلند شدم و رفتم پیشش با هزار بدبختی اون عروسک رو نگه داشتیم و از اونجایی که بادی بود اصلا خم نمیشد و ثابت نمیموند
با گره زدن چند جای اون به لباس بالاخره تونستیم اون رو شبیه چانیول در بیاریم

راون کمرش رو با افتخار صاف کرد و برگشت طرفم
_ نظرت چیه؟! عالیه،درسته ؟!

از اونجایی که دقیقا شبیه چانیول شده بود و واقعا خیلی طبیعی بود لبخندی روی صورتم اومد و برگشتم طرف راون

° اره خیلی طبیعی شده

راون با افتخار برگشت طرف یونگهون

_ این چیزیه که باعث میشه یونگهون نماینده کلاس باشه

با ورود یهویی معلم همه هول کردیم و سریع برگشتیم سر جاهامون

~ بچه ها همه توجه کنید
امروز میخوایم شعر کره ای بخونیم ، همگی ص ۱۷۱ رو بیارید

بعد برگشت طرف یونگهون

~ یونگهون میتونی چانیول رو بیدار کنی؟!

به زور خندم رو نگه داشتم و میتونستم راون رو هم ببینم که دست کمی از خودم نداره

یوگهون با تعلل برگشت و میتونستم عرق سردی که از گردنش میریزه رو ببینم

[ ₲Ɽ₳Ɏ ]Where stories live. Discover now