بلخره یه راه ارتباطی پیدا کردم😭
سلااااااااااااام بیبای من....دلم براتووووون تنگ شدههههه بوووووود🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂.
حالتون خوبهههه؟
نمیدونم فک کنم یک ماهه هیچ فیلتر شکنی نمیتونستم نصب کنم نصبم میشود کار نمیکرد داشتم میموردم 🥺
اوف اومدم پارت بزاریم یکم آرامش بگیریم 🤌🫂🫂
اول داستان تا وقت هست آنتن هست فیلتر جواب میده😭 آپ کنیم.
اول پارت خدمت شما🥲🥲🫂.......
کامنت بزارین پا به پای روند فیک که دلم تنگه🤌🥺🫂
********************
تهیونگ: صبح بخیر چیمی.
هانا: صب بخیل چیمیییی.
هانا دوید و به پاهای جیمین چسبیدو بغلش کرد.
تهیونگ لبخندی زد و گفت: از اونجایی که ما زود بیدار شدیم گفتیم چطوره صبحونه درست کنیم از نوع مخصوصش.
هانا دست جیمینو گرفت و سمت میز کشوند: آله...ما اینژا..اژ اون گردای کشمزه دالیم که با نوتلا میقولیممم...هولا...چیمی دوش داله ؟
جیمین به هانا لبخندی زد و سر تکون داد و همراهش سر میز نشستن .
تهیونگ برگشت و لبشو گزید دوباره رنگ نگاه اومگا خسته بود...چیزی که از روحش منشع میگرفت .
اما الفا نمیتونست تسلیم شه و به اومگا راه فرار بده.
( خوب وقتی خودشم نمیخواد بره و فقط میترسه که میخواد بره که نمیشه فرار🤔 چی شد الان؟😐)
قهوه خودش و جیمین رو ریخت و پشت میز نشست.
وقتی لیوان قهوه اومگا رو جلوش گذاشت تونست نگاه عصبی اومگا رو روی خودش ببینه.
در جواب تنها لبخند کوتاهی روی لباش نقش بست و به خوردن صبحانش مشغول شد.
هانا: املوز میلیم پیچ سوژونااا؟
جیمین: اگه دوس داشته باشی اره.
هانا لباشو اویزون کرد و نتلاشو با انگشت توی پشقاب پخش کرد: دوش دالم بلم ...و کلی بازی کنم اما...اگه بلم چما دوباله کلی دیل میتونین...هانا دلش تنگ میچه.
تهیونگ و جیمین بهم نگاه کردن. هانا راست میگفت همیشه قول هایی که به دختر میدادن دیر به سرانجام میرسید و کلی هانا رو دلخور میکردن.
( نویسنده...اینجانب: 🙄 تقصیر من نیست...به من چه اِ🥸)
جیمین لحظهای احساس گناه کرد.
واقعا اگه میرفت واکنش هانا چی بود؟
فراموش میکرد؟
با حرف بعدیه هانا هردو به دختر خیره شدن: مامانیو...بابایی هانا هم لفتن..دیگه نمیان.
YOU ARE READING
°• 𝒀𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒂 𝒏𝒖𝒕 •°
Non-Fiction" اتمام یافته" پایان و شروعی که هم زمان اتفاق میوفته. میتونه جالب باشه. میتونه چیزی مثل یک معجزه باشه . اما میتونه تبدیل به یک کابوس واقعی هم بشه. تداخل تصادف پایان یک وصیت شروع داستانی تازه........ "" تو یه مهره ای اما من دارم بازی میکنم کیم "...