part 2:meeting

290 41 0
                                    

_دوباره من موفق شدم هاریس

طبق سوگندی که بین هاریس و ابلیس پدرش انجام شده بود
هر ده روز (برای انسان ها برابره با 10000 سال)
یه دیدار بین اونها انجام میشد
نه تنها اون ها
بلکه تمام خواهر و برادران اونها

غرق در افکارش بود که با حس کمبود اکسیژن و درد در تک تک سلول های بدنش
متوجه رسیدنش به آسمان هفتم یعنی آخرین طبقه آسمان شد

تک خند عصبی زد و با صدایی کلفت که متضاد صدای فریبنده دلرباش در زمین بود غرشی کرد

_خودت و معرفی کن

_زاده ابلیس،پادشاه جهنم ، لوسیفر هستم

با حس دور شدن انرژی های مثبت از اطرافش
نفس عمیقی کشید و با گذشت مدت کمی درد جاش رو به قدرت داد

بدون توجه به فرشته هایی که پشتشون رو بهش کرده بودن
برای ندیدن لوسیفر
زاده گناه
با حس ترشحه ترس از الهه ها و فرشته های اطرافش با قدرت به سمت آسمان اول پرواز کرد
درسته
ترس داشتن از زاده کسی که یک زمانی بهش سجده می کردن

با گذشتن از کهکشان های مختلف و رنگارنگ

درست جایی میان
عرش هاریس خدای هفت آسمان
و طبقه اول آسمان یعنی بهشت
متوقف شد
حق ورود به بهشت رو نداشت

کمی صبر کرد و به سمت جایگاه خودش راه افتاد و
با ایستادن در راس ورودی آسمان اول حضور برادرانش رو کنار خوش حس کرد

تازیس
گادوس
داریس
گادبس
گادپیس

ثانیه نگذشته بود که همصدا باهم
شروع کردن به یاد کردن سوگند کهن:
_سوگند به حاله سیاه روحم که از آتش جهنم و شیطان خاکستر و خون آلود شد
سوگند به روح و جسم گناه الودم
من، فرزند شیطانم
منم ،فرزند فرشته ای که به جرم سجده نکردن به خاک و انسان بی ارزش رانده شد
قسم به گیس های بریده شده هوا
آری من فرزند شیطانم
زاده گناه و تاریکی
و من این را ثابت می کنم
......

امیدوارم خوشتون بیاد
ووت و کامنت یادتون نره ✨

king of hell:VkOnde histórias criam vida. Descubra agora