همراه با ناله عمیقی ارضا شد و سر برده ای که کنار پاهاش زانو زده بود رو به شدت به کناری هل داد
و با سستی که کم کم رو به کاهش بود
ایستاد و به سمت در ورودی رفت و بعد از چک کردن چهره و ظاهرش به سمت پله های بلند کاخ طلایی که برخلاف اسمش غرق بود در سیاهی و تاریکیسیاهی که همراه با صدای ناله و فریاد های پر از درد زینت داده شده بود و
روح مریض و پر از گناهش رو ، رو به سیری و ارضا شدن می برد_لوسیفر
با صدای برادر بزرگ ترش داریس (نامجون)
قدم هاشو کندتر کرد تا برادرش بهش برسه_برای فردا حاضری ؟
روز موعود و زمان انجام مراسم قربانی هستشلوسیفر ایستاد و با کمی مکث به سمت داریس برگشت و با چشمای زردش به چشم های سیاه و توخالی برادرش زل زد :
_انتخاب قربانی با کیه؟_پدر
پلکی زد و با کلافگی به سمت تراس رفت و با بستن در اجازه ورود رو از داریس گرفت
گاهی وقت ها با خودش فکر می کرد
چی میشد اگه اون هم یکی از بنده های حقیر و پست هاریس بود زندگی عادی رو داشت؟
زندگی به دور از گناه و تاریکی
اما زهی خیال باطل اون
فرزند گناه و تاریکی و بود
این آرزو برای اون غیر ممکن بود
درست مثل مرگ
اون محکوم بود به زندگی ابدی ، که پر بود تاریکی و گناهاحساس تشنگی می کرد
پس با ، باز کردن بال هاش به سمت
خانه گدازه به پرواز در اومد.....
کامنت و ووت یادتون نره ✨
چپ دستی دیدن به بزرگواری خودتون بگذرید😂
KAMU SEDANG MEMBACA
king of hell:Vk
Fiksi Penggemarپادشاه جهنم سوگند به سیاهی روح ام که از آتش جهنم خاکستر شد سوگند به جسم گناه الودم سوگند به گیس های بریده شده هوا به جرم هم آغوشی با پدرم من پادشاه جهنمم فرزند شیطان، زاده گناه و هوس ژانر:اسمات،فرقه ای،عاشقانه،خشن،تخیلی،کمی کمدی کاپل:ویکوک،یونم...