Chapter「𝟺」

89 30 2
                                    

⇚چـپـتـر چهارم

━━━━━━「🧳」━━━

1911

"چطور وارد شدین؟" جان دوباره پرسید وبه هردو گیج و اذیت‌شده نگاه کرد.

"کد امنیتی آپارتمانت 105913 هست و پسوورد جلوی در هم 510391 " ایندفعه ییبو بود که جوابش رو داد.

"وات د فاک..." جان زمزمه کرد.

"هیچ‌چیز غیرممکن نیست. ما یگان ویژه‌ایم. ایده‌ای نداری که شرایط چقدر خطرناکه و توی چه خطر بزرگی هستی" یی‌شوان دوباره گفت. "لطفا با ما همکاری کن دکتر شیائو."

جان بهش چشم دوخت. "و شرط می‌بندم که خودت اتاق مهمان رو هم پیدا کردی"

ییبو سر تکون داد. "اره پیدا کردم و برات شام هم پختم."

"اوه...؟" جان نگاهی به میز غذاخوری انداخت. "پس ازین به بعد قراره آشپزی هم کنی؟"

"همم"

"تو واقعا می‌دونی چطور باید درست رفتار کنی..." جان اخم کرد.

"نگران نباش. ستوان وانگ ازت مراقبت می‌کنه" یی‌شوان گفت.

"باشه..." جام بلند شد و کیفش رو برداشت و درحالی که گربه مانچکین رو برداشته بود از پله‌ها بالا رفت. "فلش رو میارم و بعدش می‌تونیم حین شام یه مکالمه مناسب داشته باشیم."

"عالی میشه." یی‌شوان سر خم کرد.

جان به یی‌شوان فلش رو داد و درحالی که خودش به حمام رفت، یی‌شوان درحال چک کردنش بود.

یی‌شوان درست بعد شام خودش رو مرخص کرد. "فلش بیشتر از این نمی‌تونه منتظر بمونه." یی‌شوان گفت.

"خداحافظ سرگرد!" ییبو سر خم کرد و احترام نظامی انجام داد.

"موفق باشی ستوان.  در تماس باش!" یی‌شوان هم بهش احترام نظامی داد و به جان نگاه کرد که پشت ییبو توی سالن نشیمن بود. "اون بهترین مامورمونه." یی‌شوان به ییبو اشاره کرد. "می‌تونی روش حساب کنی"

جان سر تکون داد. "باشه..."

ییبو یه‌بار دیگه قبل رفتن یی‌شوان با فلش سر خم کرد.

***

"ستوان وانگ ییبو..." جان زمزمه کرد و باعث شد ییبو برگرده و باهاش روبه‌روشه.

"همم"

تا زمانی که جان روی کاناپه نشست سکوتی برقرار بود. "چرا هیچکس از ارتش یا اداره پلیس درباره این قضیه چیزی بهم نگفت؟ حداقل بهم یه مقدمه می‌دادن که قرار برام بادیگارد بفرستن؟"

"این‌ سری هست. به مسئولش محدود میشه."

"اکی. خب ماموریتت واقعا چیه؟"

"ماموریتم ساده‌اس؛ زنده نگه‌داشتن تو تا زمانی که پرونده حل‌شه."

"پس درواقع تو هرکاری می‌کنی تا منو زنده نگه داری؟"

「𝐓𝐡𝐞 𝐔𝐧𝐞𝐱𝐩𝐞𝐜𝐭𝐞𝐝␋𝐁𝐉𝐘𝐗」Where stories live. Discover now