Chapter「𝟻」

103 27 3
                                    

⇚چـپـتـر پنجم

━━━━━━「🔍」━━━

جان احمق نبود. اون می‌دونست تو چه موقعیتی قرار گرفته و اون به خوبی می‌فهمید که نیاز داره تا اونجایی که دولت مشغول به کاره، با ستوان همکاری کنه ولی تصور اینکه یکی بهش 24 ساعته و همه‌جا قراره بچسبه باعث می‌شد حس بدی بگیره و نمی‌تونست این حس رو نادیده بگیره.

حس خوبی بود که بیدار بشی و صبحانه آماده باشه مخصوصا اینکه ییبو آشپز عالی‌ای بود. آماده‌کردن هر سه وعده با ییبو بود. سه‌تا لیوان رو میزش بود؛ سفید برای آب‌معدنی، کرمی برای چای و قهوه‌ای برای قهوه. خب پس جان دیگه نیازی نداشت از پیشخدمت چیزی بخواد یا از فروشگاه چیزی بخره.

همچنین، اینکه ییبو جان رو هرجا می‌رسوند و این قضیه برای جان شدیدا صرفه‌جویی در انرژی بود. موقع صبح، نیازی نبود تا جان برای ترافیکی که توی راه بیمارستان بود، عصبی‌شه؛ نه حتی بعد از ظهر که کلی خسته بود به‌خاطر روز طولانی که توی سرکارش داشت.

"بزار یه‌چیزی بهت بگم ستوان" جان درحالی که ناهارش رو می‌خورد گفت. "قاتل باهوش همینطوری سم کشنده رو داخل غذا نمیریزه. اون‌ها سم درازمدتی رو میریزن که تو رو به‌آرومی بکشن."

ییبو جوابی نداد.

"ریختن سم کشنده فقط باعث میشه که به‌راحتی قاتل پیداشه. تو همین‌جا و همین لحظه میمیری!"

ییبو بهش نگاه کرد. "هیچ‌چیز غیرممکن نیست."

"ولی چند درصد ممکنه که اینکار رو توی بیمارستان انجام بدن؟"

ییبو دست از غذا خوردن کشید و نگاهش رو به جان دوخت. "دکتر شیائو، همونطور که تو توی شغلت تجربه داری، من هم توی این چیزا تجربه دارم. هیچ‌وقت نمیشه حدس زد چه‌چیزی ممکنه اتفاق بیفته."

جان می‌خواست چیزی بگه که کسی صداش زد.

"شیائو جان!" صدای جیاچنگ بود که از پشت سرش اومد و بهشون ملحق شد.

"هی..." جان به‌کوتاهی جواب داد.

جیاچنگ به کنجکاوی به ییبو نگاه انداخت. "این یارو دیگه کیه؟" به‌آرومی زمزمه کرد.

جان به ییبو خیره شد. "پسرخاله‌ام."

ابروهای جیاچنگ بی‌اختیار گره خورد. "از کِی؟"

جان با استرس خندید. "از دیروز؟"

"داری باهام شوخی می‌کنی؟" جیاچنگ به‌طور مضحکی به جان نگاه کرد.

جان وقتی نگاه ناباور جیاچنگ رو دید، سعی کرد بخنده.

"چه‌خبر؟" جیاچنگ به ییبو نگاه کرد.

"اون لاله!" جان بلافاصله گفت.

"اون چیه؟" جیاچنگ برگشت تا به جان نگاه کنه.

「𝐓𝐡𝐞 𝐔𝐧𝐞𝐱𝐩𝐞𝐜𝐭𝐞𝐝␋𝐁𝐉𝐘𝐗」Where stories live. Discover now