I want...

32 13 0
                                    



شروع کرد به نوازش سر پسرک گریون روبروش:
جیمینا...احساساتت جریحه دار شدن~

ربات لبخند ریزی زد:
دست..دست خودم نیست~

بیشتر به دیوار کنج گرد تختش تکیه داد و پسر گریون مو صورتی رو توی بغلش فشورد:
تو احساس...داری...مثل یه انسان..

ربات ، توی بغل اربابش خودشو چلوند و محکم تر کتفای محفوظ زیر لباس پولیورشو چلوند:
و باعث دردسر شدم...شما تمام خاطرات هارد منو دیدید.من خانواده شما رو به_

ته:اونا خانواده من نبودن جیمین...مموری تو یه مدرکه..کاملا معلومه قصد اونا آسیب رسوندنه..

جیم:من یه رباتم...یه ربات نباید...سرکش باشه..

ته:اسمشو سرکشی نمیزارم جیمین....اسمشو دفاع میزارم..اسمشو واکنش طبیعی میزارم..درست مثل یه موجود پیچیده و باهوش تو هم میخواستی از خودت دفاع کنی‌..

تهیونگ محکم تر بغلش گرفت.نگاهش از پنجره به تار های ابریشمی
جیمین تغییر جهت دادن:
تو عالی...
هر جور بشه ازت دفاع میکنم جیمین...هر جور بشه...

پسرک ساکت رو به دیوار چسبوند.خیلی آروم توی گردنش خزید..
سکوتی اتاق رو برداشت که صدای خفیف تحرک لباساشونم به گوش میخورد...
جیمین انگشتای پاهای برهنشو جمع کرد.پلکاشو بست:
من..حس...عجیبی دارم~

تهیونگ بوسه محکمی روی پوسته نرم و نانو جیمین نشوند:
چطوریه..؟

جیم:ت-ترس...؟

ته:نه جیمینم...این ترس نیست...

تهیونگ عقب اومد.دست چپش زیر لباس گرم جیمین خزید اما مردمکاش...قفل لنزای لرزون جیمین بودن:
سعی کن ازش لذت ببری~‌...همونطور که از هر لحظه ای که با همیم
لذت میبری~

جیم:اگه...نتونم چی..؟

ته:میخوای تمومش کنم؟

ربات گیج شده نگاهشو به کتابخونه اتاق داد...
عجیبه...
دلش...
دلش میخواد ادامه بده..
دلش...
داره تصمیم میگیره:
نه...نه...دلم..دلم می-میخواد ادامه بدید!

تهیونگ لبخند زیبایی زد:
جیمینا...تو عروسک کوچولوی باهوش خودمی...هیچ وقت نمیزارم احساساتتو ازت بگیرن~

و دوباره بوسه های اربابش روی پوست نرم گردنش از سر گرفته شدن..حسگر هاش...داشتن لذت میبردن~زیر دلش پیچ میزد-
بیشتر میخواست!
مردد دستاشو سمت موهای کوتاه گردن مرد روبروش که با ملایمت تمام داشت به گردن و ترقوه هاش برخورد میکرد ، خزوند:
این...خیلی...خوبه~

با عقب اومدن سر تهیونگ...فقط چشماشو بست تا غریزه جدیدش کمکش کنه تا جلو پیش بره...پس فقط‌...

اجازه داد لبای داغ و چشیدنی مرد روبروش روی لبای پف دار خودش بشینن و اون احساسی که مد نظرشه رو بهش هدیه بدن~

《Where is my master?》[vmin]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora