با گام های محکم به سمت دفتر همسرش حرکت میکرد صدای قدم هاش تو سالنِ فرو رفته توی سکوت میپیچید .
به میز منشی رسید .
منشی در حال وارد کردن اطلاعاتی بود و متوجه حضورش نشد . باکف دست ضربه ای به میز وارد کرد .منشی سریع سرش رو بالا آورد و گفت بله؟
اما به محض دیدن چهره ی جیمین محوش شد. و با لکنت گفت : ش ... شما؟ چطوری تا اینجا اومدین ؟؟؟این دفتر رییسه بفرمایید بیرون
جیمین پوزخندی زد و با لحن دارکی گفت :آقای مین جه شی ... میخوای بگی من رو نمیشناسی
مین اندکی دوباره خیره به میکاپ و تتوهای موقت گردنش شد و گفت باید بشناسم
مبخای بگی شوهر رییس ات رو نمیشناسی نچ نچ
اوه !!
ناگهان از جاش بلند شد و گفت : ببخشید به جا نیاوردم الان ورود تون رو اطلاع میدم
خواست گوشی تلفن رو برداره که جیمین گفت یه لحظه صبر کن ... خودم میرم شما برو خونه
اما هنوز دو ساعت تا پایان وقت اداری مونده
اقای جئون
من بهت میگم برو تا یک دقیه دیگه هم نبینمت آها راسی بگو کسی رو راه ندن این طبقه هشدار بده هر کی بیاد اخراجه مفهومه؟
اها بله متوجه شدم الان میرم
با نهایت سرعت وسایلش رو جمع کرد و رفت
جیمین بعد رفتش لبخندی زد و توی دلش جذبه ی خودش رو تحسین کرد
به سمت در رفت هیجان داشت که جونگکوک چه واکنشی به ظاهر جدیدش خواهد داد اما زیر ماسک بیتفاوت و سردی قایمش کرد
تک دری زد و وارد شد
جونگکوک داشت یک برگه رو میخوند احتمالا یک برگه ی مهم بود چون سرش رو بالا نیاورد و فقط گفت مسئله چیه مین جه شی
با نگرفتن جواب سرش رو بالا اورد و با دیدن استایل جیمین دهنش باز موند و خودکار از دستش افتاد
جیمین از واکنش جونگکوک کاملا راضی بود اما نشون نداد و فقط جلو رفت .
جونگکوک خیره به جیمین ودر حالی با چشماش برندازش میکرد گفت
جیمیناه اینجا چیکار میکنی این چه سر و وضعیه ؟؟؟
با دیدن اخم جیمین گفت :نه این که بد باشه ن ن خوبه زیادی خوبه واقعا خوبههه اینقدر که خوب نی اینقدر خوب باشه
جیمین از هول شدن جونگکوک راضی بود
با رسیدن به میز چرخی زد و صندلی چرخ دار رو به سمت خودش برگردوند
جانگکوک شوکه به جیمین نگاه میکرد
جیمین جلو رفت و با لحن سکسی گفت
:It's time to revenge
جونگکوک هوم کشیده ای گفت وبا حالت سوالی به جیمین متوجه منظور جیمین نشده بود جیمین کراوات کوک رو گرفت وبه سمت خودش کشید و وقتی اینقدر نزدیک شدند که نفس هاشون به لبهای میخورد زمزمه کرد
حالا وقت انتقام بزرگمه کوک گفته بودم قبلا من ازت انتقام شب عروسی مونو میگیرم بیب
بوسه ی خشنی روی آغاز کرد. کوک از شدت شوک و هیجان مقاومتشو از دست داده بود و اجازه داد جیمین هر جور دلش میخواد بوسه رو پیش ببرهبا یک دست تمام محتویات میز پایین ریخت ماگ روی میز با صدا شکست اما نه جیمین نه جونگکوک توجه نکردند
کسی که بوسه رو کنترل میکرد جیمین بود . با گرفتن کروات کوک مجبورش کرد از جاش بلند شه . چشماش خیلی عوض شده بود و رگه های خشونت و شهوت رو میشد به اسونی دید
BẠN ĐANG ĐỌC
how did ifall in your love??(چطوری عاشقت شدم ؟؟)
Fanfictionجونگکوک ته تغاری خانواده جئون برای اولین از طرف پدرش اجباربه انجام کاری میشه انهم ازدواج اجباری با یک مرد... کاپل:کوکمین/ جیکوک♥️💋 ژانر: داستان کوتاه /عاشقانه/روزمره / اسمات. قسمتی از متن: _ازدواج ؟؟؟؟ اپا من فقط ۲۴ سالمه این ظلمههههه اونم با یک پس...