|-4-|

73 30 14
                                    

|-3-|

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

|-3-|


موجودات جهنمی!
زمین از برای خود حالا جهنمی شده بود، هرچند همیشه چنین بود...
جهنمی که در آن شیاطین در ظاهر آدمیان بوده و با بی‌رحمی بر هم زخم می‌زدند؛
آدمیان گاه از شیاطین ترسناک ترند، آنها به هم‌نوع خود رحم نمی‌کنند و شیاطین...

-پس یعنی...
ییبو با انگشتان پوشیده در دستکش به دو نفر از چهار فرد اشاره کرد: شما دوتا، جنسن و آلکس برادرید و جرد و مارکوهم؟
مارکو: اصلا ای‌کیوش صده!
امگای مارکو نام با در حدقه چرخواندن نگاهش چنین گفت و در جواب جفت‌او، آلکس سرخوش خندید: آره دیگه!

جردپادالکی که ییبو حال می‌دانست پیش از مرگ وکیل بود، روی پله های راپله نشست: شاید به‌خاطر همینه که برای برد تلاشی نمیکنیم...
تلخ لبخند زد و ادامه داد: تموم خانواده‌ی ما اینجاند، پس خونه‌ی ماهم همینجاست!

تلخ لبخند زد و ادامه داد: تموم خانواده‌ی ما اینجاند، پس خونه‌ی ماهم همینجاست!

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

نگاه به آلفای چینی داد: خانواده‌ی تو کجاند؟

اما خانواده ی ییبو کجا بودند؟
یعنی دلنگران پدرشان شده و با او تماس گرفته‌اند؟
تا حال جسدش پیدا شده و یا...

-چهار تا بچه دارم!

ابرو های بالا رفته‌ی مردان اطراف او را به خنده واداشت: راستش تو زمین اینجوری نیستم، پیر هم نیستم...فقط زود پدر شدم!
زود پدر شده بود، قلبش گرفت: هجده سالم بود که دوقلو های اولم به دنیا اومدند و توی بیست و یک سالگی دوقلوهای دومم!
جرد: پس اونا منتظرتند
لب برهم فشرد: من هیچوقت بچه داشتن رو تجربه نکردم اما می‌تونم حدس بزنم که تا الان چه‌قدر نگرانت شدن

turn back 🕛 برگرد Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang