2022
بالاخره فهمیدم اون دوتا پسر عجیب غریب و یه کوچواو ترسناک کی بودن....
اون پسر با استایل کلاسیک و در عین حال قیافه ی سرد و تاریکش تهیونگ بود، یکم هضمش برای منی که همیشه روی دیوونه و کیوت تهیونگ رو میدیدم به شدت سخت بود......
بماند که بقیه اعضا هم نسبت به اون اعضایی که من میشناختم به شدت سرسنگین تر و جذابتر شده بودن......
البته شایدم احتمال داشت چون من یه شوک بزرگ براشون بودم اینجوری شدن و در اصل مثل قبل هستن بازم نمیشه فهمید.....
سرمو تکون دادم تا از این افکار خلاص شم....همینکه با بیدار شدنم سر از آینده در آوردم بیشتر باعث گیجیم میشه.....
سرمو بالا اوردم تا باز برای هزارمین بار برسیشون کنم،زیادی غیر قابل باور بود اینطوری نمیشد،باید یجوری از این خواب عجیبم بیدار بشم، من زیادی خوابای عجیب میبینم ولی این دیگه واقعا تهشه....
همینطوری که روی یکی از مبلا نشسته بودم دستم رو بالا اوردم و محکم کوبیدم تو صورتم.....
با صدای ضربه نامجون و شوگایی که سرشون پایین بود یهو سرشونو شوکه بلند کردن و بقیه که از همون اول خیره نگاهم میکردن چشماشون گشاد شد......
جیهوپ و جیمین هردو همزمان هین بلندی کشیدن.......
با بهت زیر لب زمزمه کردم:
+چرا بیدار نمیشم؟
جیهوپ به حرف اومد......
_چیکار میکنی؟ چرا میزنی صورت خودت؟
با پدیدار شدن فکر بِکری تو سرم بشکنی زدم و سمت جیهوپی که به نظر بیشتر شبیه جیهوپ خودم بود رفتم، هم از نظر اخلاقی هم قیافه شبیه خوش بود.....این جیهوپ یه امید بین همه ی نا امیدیام بود......
اصلا به بقیشون نمیتونستم اعتماد کنم حتی اگه خواب باشه و خود اعضا هم باشن.....
از جام بلند شدم......
همینکه سریع خودمو بهش رسوندم بدنشو کمی شوکه عقب کشید.....
+به صورتم ضربه بزن....
_چی؟
+میگم به صورتم ضربه بزن، باید هرچه سریع تر بیدار بشم.....
.... یکم مکث کردم یلحضه از فکری که تو ذهنم اومد ترسیدم، نکنه مرده بودم؟.....
حرفمو با بهت ادامه دادم:
+نکنه مردمـ......
تا خواستم ادامه بدم سیلی محکمی تو گوشم خورد، با بهت به جیهوپی که دستش رو هوا خشک شده بود نگاه کردم که با چشمای ترسونش مواجه شدم....
_حرف از مرگت نزن.....
با ترس ولی تحکم خاصی حرفشو زد.....
با بهت زمزمه کردم:
YOU ARE READING
TIME
Fantasyژانر: تخیلی، اسمات، درام کاپل: تهجین، یونمین کلام اخر: شاید عاپ به تاخیر بیفته ولی متوقف نمیشه