8

357 81 40
                                    

2014

 از حموم که بیرون اومدم نگاهی به اطرافم کردم ولی تهیونگ رو ندیدم،پسر بیچاره رو بدجور شوکه و خجالتزده کردم.

بعد پوشیدن یه تیشرت و شلوار لی که کمرش با زور بسته شد از خوابگاه خارج شدم.

الان باید چیکار میکردم که بتونم برگردم؟باید پیش یه شمن میرفتم؟ولی اگه فکر میکردن که دیوونه ام چی؟

  سرم رو به دیوار پشت سرم تکیه دادم و چشمهام رو بستم تا بهتر فکر کنم.

.................................................................

با حیرت به حرکات عجیب زن زل زده بودم که چطور زنگوله ی دستش رو تکون میداد و مردمک چشمهاش به سمت بالا رفته بود.

اگه مادرم میفهمید همچنین جایی اومدم تا اخر عمرم شماتتم میکرد ، این چه حماقتی بود کردم؟اخه چطور ممکنه همچین آدم عجیبی علت اومدنم به اینجا رو بدونه؟

وقتی حرکاتش متوقف شد افکارم رو پس زدم و مشتاق به لبهاش زل زدم تا جوابش رو بشنوم.

_هاله ی سیاهی رو دورت میبینم ، روح های زیادی دورت رو احاطه کردن ، همه ی اینها باعث شده که همچنین افکار عجیبی رو داشته باشی پسر، باید با ادمای بیشتری معاشرت کنی تا انقدر توی ذهنت برای خودت داستان نسازی که از اینده اومدی .

-جدا از همه ی اینا به نظرم این کارت رو داشته باش و حتما بهشون سر بزن ، اونجا کارت رو بهتر و زودتر راه میندازن ، امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی.

کارتی رو سمتم گرفت و چیزی رو زیر لب اروم زمزمه کرد:

_حیف همچین پسر خوش برو رویی که دیوونه اس هیییی.

البته اونقدر اروم نبود که نشنوم ،نگاهی به کارت داخل دستم کردم.

+مطب دکتر روان پزشک.....

همینکه به روان پزشک رسیدم نفسم رو حرصی بیرون دادم .

همش تقصیر خودم بود ، چرا فکر میکردم که این شمن همه چیو میدونه و قراره راهنماییم کنه؟

لعنت بهش تنها پولی که همراهم بود رو الکی هدر داده بودم .

از اونجا که خارج شدم کارت رو مچاله کردم و داخل سطل اشغال انداختم .

حالا چهارده وون برام باقی مونده بود ، باید با اونم شکمم رو سیر میکردم.

.................................................................

خریدهارو با دستم جا به جا کردم تا بتونم زنگ خوابگاه رو بزنم .

زنگ رو فشار دادم و بعد یه دیقه در باز شد .

کیسه های مواد غذایی رو به سختی بلند کردم ، خوبه که تونستم با چهارده وون کلی چیز بگیرم ، مثل اینکه قیمت مواد غذایی ها طی سالها تغییر کرده بود که الان تونستم این همه چیز بگیرم.

TIMEWhere stories live. Discover now