3

1.5K 338 5
                                    


سرشونه ی کتم بخاطر آب دهن اون کوچولو خیس شده بود و کم کم داشتم نگران اون بچه و کثیف شدن کتم میشدم.

من همیشه مرتب بودم و سعی میکردم لباسام تمیز بمونه. حداقل سره کار...

ولی الان این کوچولو با آب دهنش داشت باعث کثیف شدن سر شونه کتم میشد و من هیچ کاری نمیتونستم بکنم. نه جلوی پدرش و رییسم و نه حتی پشت اونها 🤦‍♀️

از طرفی مطمئن نبودم کتم آلوده نباشه و ممکن بود اون بچه مریض بشه. ولی با این جو نمیشد حرکتی برای در آوردن کتم از دهن اون بچه کنم.

جئون کوچک همچنان سرسخت به پدرش نگاه میکرد:

_هیونگ هفته آینده میاد و نصف بیشتر مسئولیت شرکت میفته رو دوشش. مسلما تو فکر یه مشاور شخصی برای خودش هست. اونجوری دیگه به اون صورت نیازی به این نداری. در ضمن فکر میکردم نوت برات مهمتر از شرکتته آقای پدر بزرگ.

با اخم و شاکی زل زدم بهش.
هییییییی "این" خیلی لفظ بی ادبانه ایه.
در ضمن منم حق دارم برای خودم و زندگیم تصمیم بگیرم. 

مگه من توپم که پاسم می دید به هم؟

ذهنم درگیر جمله ی بی ادبانه ی اون پسر و آقای جئون شده بود. مخصوصا که توقع داشتم آقای جئون مثل دفعه ی قبلی درخواستش رو رد کنه. 

می دونستم پسر بزرگش به زودی قراره از کانادا بیاد. ولی از طرفی طبق برنامه ای که خودم به خواسته ی آقای جئون براش تنظیم کردم قرار نبود که تمام کارها به اون سپرده بشه پس نباید برای کار من مشکلی پیش میومد.

ولی وقتی سکوت و تردید آقای جئون رو دیدم می شه گفت هم شوکه شدم هم دلخور.
پسر سکوت پیش اومده رو شکوند و منو به فضای اتاق برگردوند:

_پس شرکتت رو به نوت ترجیح میدی؟ هوووم، فکر نکنم مامان وقتی اینو بشنوه خوشحال بشه. امیدوارم بهت وقت بده براش توضیح بدی.

بعد دوباره سمت من اومد و بچه اش رو که حالا خیسی تف هاش به کتفم هم رسیده بود ازم جدا کرد.
قشنگ تونستم قشاء نقره ای رنگی که از دهنش تا سر شونه ی کتم ادامه داشت رو ببینم. مطمئنا رد آب دهنش رو روی کتم میشد دید.

پسر قبل از دور شدن آروم توی گوشم گفت:

_وقتی بیای پیش ما ساعت کارت تمام وقت میشه امیدوارم مشکلی باهاش نداشته باشی.

بعد بی توجه به تعجب شدید من پوزخندی زد و دوباره وسایل بچه ی همراهش رو برداشت و از در باز اتاق خارج شد و به سمت آسانسور رفت. اینبار خیلی سریع عمل کرد. 

این پسره ...
قبل از اینکه اون به آسانسور برسه یا حتی قبل از اینکه من بتونم توی دلم به فحش بکشمش صدای آقای جئون بلند شد:

_حق نداری پای همسر منو بکشی وسط.

پسر محلی نداد دکمه ی آسانسور رو زد  که همون موقع صدای تسلیم شده ی آقای جئون توی گوشم پیچید:

Yul Choice Where stories live. Discover now