صبر کردیم تا وارد مدرسه بشه و بعد راه افتادیم. با یادآوری لیستی که توی گوشیم بود، اول نگاهی به ساعت کردم و وقتی دیدم هنوز وقت هست رو به جونگ کوک گفتم:
_میشه لوازم تحریر دیدی نگه داری؟ یول یه سری وسیله لازم داره که باید بگیرم براش.چشماش کمی با تعجب گرد شد و با نیم نگاهی بهم گفت:
_چرا چیزی به من نگفت؟نگاهمو به روبرو دادم:
_چون کار داشتی خب.
_من؟ چه کاری؟گوشه لبم با شیطنت بالا رفت:
_داشتی برای یه خانوم تتو انجام میدادی. کلیم صدای اه و نالش بلند بود.کوک چشماشو با کلافگی چند ثانیه بست:
_آههههههه یادم ننداز. باز سردرد میگیرم. تازه براش بی حسی هم زدم و اونقد کولی بازی درآورد. فقط میخواستم زودتر کارش تموم شه.تک خندی زدم و به فروشگاه لوازم تحریری که اونطرف خیابون بود اشاره کردم.
_نمیخواد دور بزنی. خیابون شلوغه. میرم زود میام.
قفل کمربندو باز کردم که کارتشو به طرفم گرفت._کارت خرید خونه رو آوردم. نمیخواد. چون میخوام برای خودمم خودکار بگیرم.
چند ثانیه نگاهم کرد و بعد بی اعتراض کارتشو توی کیفش برگردوند._برو زود بیا.
وارد فروشگاه شدم و از توی گوشیم لیست یول رو آوردم.مقوا، مداد رنگی، پاک کن مدادی، مداد طراحی، دفتر طراحی، کاغذ رنگی، مداد تراش، قیچی، چسب ماتیکی و مایع.
و در آخر یه قلب و دوست دارم هیونگ کوچولو.
لبخندی زدم و یه سبد برداشتم که خریدامو داخلش بذارم.با دیدن سر مدادی های رنگارنگ با ذوق چندتا برداشتم. یول تازگیا عادت کرده بود ته مداداشو توی دهنش کنه و بجوه. برای جلوگیری از این عادتش خوب بود.
داشتم نگاه میکردم که ببینم کدوماش قشنگه بردارم که با شنیدن صدایی زیر گوشم توی جام پریدم:
_چیکار میکنی جیمین شی؟وقتی متوجه شدم جونگ کوکه، با خیال راحت لبخندی زدم و با ذوق برگشتم طرفش و سر مدادیارو نشونش دادم.
_وای جونگ کوک. ببین چه با نمکن. میخوام چندتا برای یول بردارم. ته مداداشو میجوه. از اینا بزنم ته مداداش که دیگه نتونه بجوه.
سری تکون داد و سبدو ازم گرفت و با بدجنسی و شیطنت گفت:
_هر چی برمیداری یه خرگوشم بردار برا بچه خرگوشم.
تک خندی زدم._آخه تو خودتم خرگوشی.
با ذوق خندید که دندونای خرگوشیش مشخص شد:
_بچه خرگوشم به خودم رفته.چهارتا سر مدادی براش برداشتم که یکیش خرگوش بود. خریدای یول که تموم شد به طرف مسئول قسمت رواننویس و خودنویس ها رفتم و چیزی که مد نظرم بود رو براش توضیح دادم.

YOU ARE READING
Yul Choice
Randomجناب منشی پارک که تمام مدت پرستیژش رو برای بالا بردن ارزش کاریش حفظ کرده ، ناگهانی بخاطر یه دلسوزی مجبور به نگهداری از یه بچه میشه! چی میشه اگر بین همه انتخاب یول جیمین باشه؟ 🥉 3 jungkook