8:

1.6K 342 8
                                    


_نمیدونم. شاید سعی نکردن که باهاش کنار بیان.

_مگه میشه ؟ اونا کارشون همین بوده یول کاری میکرده که میرفتن؟

توی ذهنم ادامه دادم یا خودت کاری میکردی؟
شاکی نگاهشو داد بهم:

_ نه چی فکر کردی؟ مثلا این بچه ی کوچولو چیکار میتونه باهاشون بکنه؟ یولی فقط گریه میکرد و تو بغل هیچکس آروم نمیشد.

سری برای تائید تکون دادم ولی باورم  نمیشد. آخه چطور ممکنه؟ پس چرا این بچه سریع توی بغل من آروم میگیره؟

یعنی مشکل چی بوده؟ سعی کردم با سوال کردن یکم اوضاع رو برای خودم واضح کنم.

_یول دیگه توی بغل کی آروم میگیره؟

_جز من و حالا تو هیچکس. البته بجز خانوادم.
بعد بلند شد و یول رو که حالا فرنی خوردنش تموم شده بود بغل کرد و رفت سمت سینک که صورتشو بشوره.

_تمام پرستار های قبلی خانم بودن؟ 

_آره. از طریق شرکت های خدمات منزل یا شرکت های پرستاری پیداشون میکردم. 

_پس اولین مرد منم؟ 

_جز خودم که تمام مدت مراقبشم اره.

با خودم فکر کردم یعنی چی بین اون زن ها و ما فرق داره؟
مدلی که بغلش میکنیم فرق داره؟

نه. فکر نکنم. چون تا جایی که یادمه منشی چوی هم مثل ما بغلش کرده بود.
پس چی فرق داره؟

یه چیزی توی فکرم بود ولی خیلی خجالت اوره با اینحال باید ازش مطمئن بشم.
امیدوارم جئون از سوالم ناراحت نشه.

_بغل مادرشم آروم نمیگرفت؟

جونگ کوک به سمتم برگشت انگار توقع نداشت چنین چیزی بپرسم. نگاهش متعجب و عصبی بود.

نفسشو کلافه داد بیرون و نگاهشو ازم گرفت و به یولی داد که داشت صورتش رو خشک میکرد و اونم توی بغلش وول می‌خورد.

زیر لب و آروم گفت:
_چرا. بغل اونم آروم میگرفت.

خب پس فرضیه ی تفاوت آناتومی رده . 
پس دیگه چه فرقی هست؟
معمولا خانم ها مهربون تر نیستن؟ 
تازه اونا کارشون پرستاری بوده!

گیج بودم برای بهتر فکر کردن یه نفس عمیق کشیدم که بوی عطر جئون توی بینیم پیچید.

عطرش خنک و سرد بود.
یهو یه فکری توی سرم جرقه زد.

نا محسوس سرم رو پایین بردم و لباسم رو بو کردم. 
عطر منم خنک و تلخه‌.

معمولا خانم ها عطر شیرین استفاده میکنن یعنی میتونه بخاطر عطر باشه؟
باید بعدا امتحان کنم. 

_ غذات رو نمیخوری؟

با این حرف متوجه شدم خیلی وقته حواسم نیست چون اصلا متوجه نشده بودم که ظرف غذایی جلوم قرار گرفته .

Yul Choice Where stories live. Discover now