"سوکجین"
دقیقا دلیل اینکه الان من اینجام چی بود؟! درسته من یه آدم شکستهم که سعی داره غرورشو به رخ بقیه بکشه!
از بارمن یه شات آبجو گرفتم به هرحال که الان اینکه بزرگسالم یا نه اهمیتی نداشت اینجا مال پدر بود که دست تهیونگ بود
و اینکه چرا داشتم الکل میخوردم؟ معلومه باز هم به دلیل همون غرور و مثل یه آدم تنها بین کلی غریبه جا خوش کردم، یه احمق به تمام معنا...به دستی که روی رونم کشیده شد نگاه کردم و هیچ توجهی نشون ندادم باز هم به دلیل همون غرور مسخره، من یه عوضی به تمام معنام!
به پسری که سعی میکرد بهم دست بزنه هم واکنش نشون ندادم،شاتمو بالا اوردم و مقداری ازش نوشیدم،منم بچه همون مادرم! شاید خودخواهی باشه که تمام تقصیرارو گردن "اون" بندازم ولی آدما همینن!گوه هایی که میخورن رو قبول ندارن و تقصیر بقیه میدونن تا خودشون در برن،من هم خودخواهم یه عوضی میخوام که یه عوضی باشم
نگاهمو دورتا دور سالن چرخوندم،محض رضای فاک اون کیم تهیونگ بود؟! وارسیش کردم تنها چیزی که الان توی ذهنم نقش بسته بود یه جمله بود"چرا اون میتونه ولی من نه؟!" که بی جواب هم نبود "اون یه فاکر عوضی بود که هیچوقت خودشو نمیباخت و میدونست چطور با پدر حرف بزنه ولی من چی! یه پسر ظریف و احمق که هیچ شباهتی به اعضای اون خانواده نداشت و میتونست توسط هرکی به فاک بره" این جواب اصلا هم منطقی نبود ولی خب یکمی معقول بنظر میومد...
با حس دستی که روی دیکم نشست لرز نامحسوسی کردم سرمو بالا اوردم و به جونگ این نگاه کردم،فکر کنم چند شاتی که نوشیده بودم شدیدا اثر کرده بود که الان تمام افکارم به یه چیز ختم میشد" پایان نفرین باکرگی"،"یا شاید هم یکم خالی شدن؟"هولی شت! من هنوز باکره بودم و قصد داشتم اولینم عالی باشه، قسم میخورم من یه اوسکول یا یه چیزی شبیه به این نبودم، من فقط میخواستم اولینم بهترین باشه، یه جوری که بعدا یادم بمونه، ارگاسم شدیدی رو تجربه کنم، حتی فکرش هم باعث میشد خیس کنم، و خب این وضعیت بهترین بود، نه از لحاظ اینکه اولینم بهترین باشه، اصلا اینطور نیست، به هرحال جونگ این هم اونقدرا سطح بالا نبود یه چیزی اون وسطا بود نه خوب بود نه بد، چهره نسبتا خوبی داشت و اندامش! مشکل هیکلش بود، من پسرای عضله ای رو ترجیح میدم...هرچند الان این مسئله مهم نیست، الان باید یه حرکتی میزدم تا اون یه اتاق اجاره کنه و شبو با هم باشیم مهم نیست چی میشه مهم اینکه که بلاخره با "باکرگی" خداحافظی میکردم
لبخندی بهش زدم و سرمو تکون دادم، که خب اون هم گرفت و سرشو نزدیک اورد تا ببوستم ولی یهو دستی یقشو گرفت و رو هوا نگهش داشت+داری چه گوهی میخوری؟!
اوه پسر این یه شوخیه؟! الان کیم فاکینگ تهیونگ اینجا چیکار داره؟! مست بودم و چیز زیادی نمیفهمیدم ولی خودمو بین اون دو پرت کردم تا از مشت تهیونگ که قصد داشت روی صورت جونگ این بیاد جلوگیری کنم به هرحال این یه جورایی تقصیر من میشد و اون پسر هیچ گناهی نداشت
البته اگه از سوءقصد و مالیدنم فاکتور بگیریم

JE LEEST
paraller World
Fantasy"فقط یک لبخند کافی بود تا دنیایم را نمیباختم... 𝑵𝒂𝒎𝒆:paraller World 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:taejin 𝑮𝒆𝒏𝒆𝒓:Fantasy,Angst,Smut,Vampire,Omegavers