part 6

395 95 150
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.
( وی اصلا به روی خودش نمیاره که پارت آماده بود ولی دیروز یادش رفت آپ کنه. شما ببخشید.)

دوهفته دیگه هم گذشت. حالا ژان رسما دوست پسر ییبو محسوب میشد ولی انقدر توی این دو هفته درگیر آماده شدن برای شو کمپانی ها بودن که به جز وقت های ناهار یا شام نمیتونستن کنار هم باشن.

امروز بلاخره بعد از چند ماه تلاش به عنوان رییس کمپانی وانگ روی صندلی ردیف اول شو نشسته بود. کنارش هیونجین و بعد فلیکس که حالا اون هم لقب دوست پسر هیون رو داشت نشسته بودن.

ژان از اونجایی که توی این یک ماه به خاطر کارهای فوق العادش تبدیل به سرپرست تیم طراح ها شده بود، کنار مدل ها و بقیه پشت صحنه ایستاده بود.

ییبو هیچ استرسی نداشت، طراحی های جدیدی که تعدادیش مال ژان و تعدادی با نظارت ژان بود به قدری فوق العاده بودن که مطمئن بود برنده شو امشب، کمپانی خودش خواهد بود.

مشغول نگاه کردن به مدل ها بود که ژان به طرفشون اومد.

+ فلیکس سه ساعته دارم دنبالت میگردم بیا دیگه

هیون: کجا بیاد؟

فلیکس نیشخند شیطونی زد و همراه ژان رفت. ییبو به این واکنشش ریز خندید و سوال هیون رو که دوباره از خودش پرسیده شده بود، بی جواب گذاشت.

ژان از قبل بهش گفته بود قولِ برای اولین بار پوشیدن یکی از طراحی هاش رو به فلیکس داده. از اونجایی که فلیکس پسر جذابی بود ییبو بی هیچ حرفی، درخواست دوست پسرش رو قبول کرد.

البته دوست پسرش قول داده بود جبران میکنه و یادآوری این موضوع باعث میشد نیشخند جذابی روی لب هاش بشینه. امشب بلاخره بعد از دو هفته میتونست با خیال راحت، تمام و کمال داشته باشتش.

با شنیدن صدای مجری که اسم کمپانیش رو میگفت توجهش رو به سن داد. مدل ها یکی یکی روی سن میومدن و تشویق ها و لبخند داورها نشون میداد خوششون اومد.

با دیدن فلیکس که توی یکی از کت و شلوارهایی که ژان طراحی کرده بود میدرخشید، دلش به حال هیونجین سوخت. البته این که ساعد دستش داشت از فشار دست هیون به خاطر دیدن دوست پسرش توی اون تیپ له میشد هم بی تاثیر نبود.

هیون: ییبو...اون...اون....

_ فلیکسه

هیون: چی...چطور...چطوری؟

_ درخواست ژان بود منم قبول کردم

بطری اب رو باز کرد و دستش داد تا پس نیوفتاده. هیون بطری رو از گرفت و همش رو یک نفس سر کشید.

_ حالا اروم باش

هیون: چرا انقدر....هات شده؟

_ طراحی دوست پسر منه دیگه

YOU SAVE ME AND I FALL IN LOVE WHIT YOUWhere stories live. Discover now