12. Do you love me?

615 104 31
                                    

Part 12:

  تمام مدت چشم های جونگکوک رو روی خودش حس می کرد... شایدم جونگکوک همیشه اینجوری بدون اینکه متوجهش شه به اون خیره میشد.
مهم نبود مشغول انجام چه کاری بودند؛ موقع غذا خوردن، بازی کردن، شرکت تو جلسات و مصاحبه های مهم، تماشای تلویزیون، تمرین آواز... همیشه و همیشه نگاه های خیره و مخفیانه جونگکوک رو احساس میکرد.
حتی زمانی که مچش رو میگرفت، جونگکوک لبخندی تند به او می زد و تنها نگاهش رو برای مدت کوتاهی میدزدید و هر بار جین کاری جز اینکه فقط نگاهش رو ازش بگیره و جوری رفتار کنه که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده، نمیتونست بکنه.

  جین نمیدونست روزی که جونگکوک خیلی غیر منتظره به اتاقش اومد، دقیقا چی به سرش اومده بود که همچین کاری رو به خودش اجازه داد انجام بده...
اما میدونست که احتمالا با اون کارش منظور اشتباهی رو گ به جونگکوک رسونده.

  دلش نمی خواست جونگکوک فکر کنه که اونو جوره دیگه ای دوست داره! حداقل فعلا نه!
چون هنوزم مطمئن نبود که واقعاً عاشقه کوک شده یا نه؟!

  مطمئناَ، هر وقت جونگکوک بهش لبخند می زد قلبش می لرزید!
مطمئناً، از انجام کارهای جنسی باهاش بسیار لذت می برد!
و مطمئناً، تقریباً در هر ثانیه از روز به کوک فکر می کرد!

   اما هنوز چیزهای زیادی وجود داشت که ازشون مطمئن نبود... شایدم لازم بود با جونگکوک در موردش صحبت میکرد و مطمئن میشد که جفتشون در این باره مثل هم فکر میکنن.

  در حال حاضر تو یه جلسه ی فوقِ خسته کننده در مورد اینکه چجوری قراره برنامه های گروهیشونو را ادامه بدن، بودند... یواشکی تلفنش رو برای پیام دادن به جونگکوک بیرون آورد که ناگهان فلش بکی از زمانِ تصادف، زمانی ک تلفن کوک رو برداشته بود به یاد آورد.

  وقتی که اونو توی کانتکتای گوشیش به عنوان
  "A.My Seokjinie hyung ❤️"
سیو کرده بود و جین فرض کرد که احتمالا جونگکوک A رو به این دلیل اول اسمش اضافه کرده تا مطمئن شه که اون بالای لیستش قرار داره درصورتی که جین جونگکوک رو فقط به عنوان
  "BigHit Jungkook"
ذخیره کرده بود، و به این خاطر احساس بدی بهش دست داده بود.

  افکارش رو کنار زد و شروع به تایپ کردن کرد:

  "بعد از جلسه بیا بیرون همو ببینیم"

  نگاهی به جونگکوک انداخت تا مطمئن شه پیامش رو میخونه و همین هم شد و در آنی جونگکوک رو دید که در پاسخ نوشت:

  "اوکی❤️"

  جلسه به پایان رسید‌... بیرون اتاق منتظر جونگکوک بود... توی ساختمان BigHit مستقر بودند پس هر کس که از اتاق جلسه بیرون میومد فقط به سمت کار و پست خودش میرفت و جونگکوک به خاطر پاش که هنوز به طور کامل بهبود نیافته بود، آخرین نفری بود که از اون اتاق بیرون اومد...
  به محض دیدن جین, چشمای درشتش برق زد اما کمی بعد با دیدن قیافه جدی جین کمی صورتش افتاد.

I Just want you to love me (translate)Onde histórias criam vida. Descubra agora