5. Why read when you can act it out?

1.1K 144 250
                                    

Part 5:🔞

  لغزیدن لبای جین روی لب های خودش، حتی از اون چیزی که همیشه تصورش رو میکرد حس بهتری داشت...اونا نرم و خیس بودند و کاملاً با لبای خودش مطابقت داشتن. دستاش رو روی گردن خوش تراش جین کشید و انگشتاش رو لای موهاش فرو برد. وقتی دستای جین به روی شونه های جونگکوک تکیه کردند، جونگکوک تازه متوجه شد که جین هم متقابلا می بوستش و به بوسه هاش جواب میده.

  احساس کرد که قلبش یک ضربان رو رد کرد و به تپش افتاد. میدونست جین فقط به خاطر الکل داره اونو همراهی میکنه، اما چه اهمیتی داشت؟؟ اون هیچوقت به این اندازه احساس خوشحالی نکرده بود.

  وقتی که نیاز شدید به هوا رو احساس کردند از هم‌ جدا شدند و با کمی نفس نفس زدن، به چشمای همدیگه خیره شدند...جونگکوک مچ جین رو گرفت و با چنان قدرتی از روی صندلی بلندش کرد که باعث شد جین به سینه اش برخورد کنه. جونگکوک به سرعت دستاش رو دور کمر جین حلقه و اون رو به خودش نزدیکتر کرد. با نزدیکتر شدنشون بهم، جین برآمدگی شلوار جونگکوک که بهش فشار می آورد رو احساس کرد و همین ضربان قلبش رو بالاتر برد. اونقدر بلند که مطمئن بود جونگکوک میتونست اون لحظه صداش رو بشنوه. جین هیچوقت نمیتونست حدس بزنه ک اگه دیک مرد دیگه ای رو روی خودش احساس کنه قراره انقدر شرم‌آور باشه، اما اینطور بود.

  "مرحله بعد چیه؟"

  جونگکوک با لحن آهسته و خشداری پرسید که جین تعجب کرد! همیشه کوک انقدر سکسی به نظر میرسید؟؟؟

  "منظورت چیه؟"

  "اونا توی فیکشنا بعدش چی کار میکنن؟"

  جونگکوک کمی کمر جین رو محکمتر گرفت و کشاله رونشونو بهم مالید. جین احساس کرد که از اصطکاک بین بدنهاشون، ناله ای در تلاش بود که از دهانش خارج بشه، اما موفق شد اون رو ببلعه و سعی کرد به یاد بیاره که معمولاً اون فن‌ فیکشنا چجوری پیش می رفتند:

  "اوناا...آمممم...اونا لباسشونو در میارن، فکر کنم؟"

  جین با لکنت گفت، جونگکوک دستش رو کمی پایین آورد و باسن جینو فشار داد.

  "پس همین کارو کن."

  جونگکوک قبل از اینکه یه قدم به عقب برداره در گوشش زمزمه کرد. و با در آوردن تیشرتش، سینه و شکم عضلانی که زیر اون بود رو کاملاً نمایان کرد.
جین قبلاً بارها اونو اینجوری دیده بود، اما انگار این وجهش براش جدید بود.

  " به کمک نیاز داری؟"

  جونگکوک پرسید و لباس جین رو چنگ زد. قبل از اینکه جین بتونه حتی جواب بده یا اعتراضی کنه، جونگکوک لباسشو از روی سرش بیرون کشید و اونو به گوشه ای از اتاق پرت کرد. جین سعی کرد با چشماش لباسش رو دنبال کنه اما با گرفته شدن صورتش توسط جانگکوک نگاهش رو از لباس گرفت و به اون داد...

I Just want you to love me (translate)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora