[ 2017 ]
سیگاری که توسط مرد غریبه بهش تعارف میشد رو از دستش گرفت. دفعهی اولش بود و تردید داشت که اصلا چطوری میتونه سیگار بکشه؟ اصلا روش خاصی داشت؟ نخ سیگار رو بین لبهاش نگه داشت تا اینکه مرد غریبه که قدش بلندتر از سونگمین بود، سیگار رو با فندک خودش برای اون روشن کرد.
"میدونی سیگار کشیدن مسخره ترین عادتیه که قراره توی زندگیت داشته باشی. برای من..."
دود سیگارش رو به طرف مخالف سونگمین فوت کرد و بعد دوباره نگاهش کرد:
"برای من که بیست ساله دارم سیگار میکشم بذار بهت بگم که بعد از کشیدن حتی یه پاکتش هم چیزی خاصی رو حس نمیکنی. چیزی تغییر نمیکنه؛ چه وقتی عصبیای چه وقتی خوشحالی چه قبل از سکس چه بعد از سکس... هیچکدوم چیزی ازت کم یا زیاد نمیکنه..."سونگمین چندباری سرفه کرد ولی سعی داشت تا اون نخ سیگار رو تموم کنه. طوری با دقت به حرفهای اون مرد گوش میداد انگار تمام زندگیش به اعتیاد داشتن یا نداشتن به سیگار گره خورده بود.
"برای همین که عادت مسخرهایـه بچه جون... خودت هم نمیدونی که چرا باید حداقل همیشه یه نخ ته پاکت سیگارت نگه داری..."
مرد سیگارش رو تموم و یقهی کت بارونی بلندش رو مرتب کرد:
"خب درمورد پیشنهادم فکر کردی؟ میخوای برای من کار کنی؟"سونگمین نگاهش رو سریع از چشمهای مرد گرفت و سرش رو پایین انداخت. هرچقدر بیشتر رد میشد، بیشتر فکر میکرد که شاید عاقلانه نباشه که بخواد وارد یه نایتکلاب بشه. ولی از طرفی هم نمیدونست برای راضی نگه داشتن پدرش چه کار دیگهای از دستش بر میومد... حداقل کاری که بتونه هر شب با مقدار پول قابل توجهی برگرده تا دیگه دست روی اون و مادرش بلند نکنه.
"ولی... آقای سو... چون من نمیتونستم دست درازی اون پیرمرد مغازهی مشروب فروشی رو تحمل کنم، اون مُر..."
اقای سو خیلی سریع دستش رو روی دهن پسر گذاشت تا بیشتر از این حرف نزنه:
"هی هی... اون پیرمرد خودش مُرد چون پیر و بد غذا بود... نباید به اون فکر کنی. تو نباید به یه منحرف پیر فکر کنی که توی دستشویی مغازهاش ازت میخواد تا ارضاش کنی... نه خدای من..."
دستش رو روی پیشونیش کشید و طوری که انگار از سونگمین انتظار دیگهای داشت، نا امید آهی کشید:
"بادیشاپ اینطوری نیست... اونجا تبدیل میشه به یه بهشت برای تو..."
انتهای حرفش، پوزخندی زد و بیشتر سمت پسرک خم شد. دسته اسکناسهای تازهای رو از جیبش بیرون آورد و دست سونگمین داد:
"هرشب یه مقدار از این پول به پدرت بده... تا وقتی که خودت درآمد داشته باشی... هوم؟ خوبه؟ من مراقبتم. لازم نیست بترسی..."[ 2023 ]
[ موزیک پیشنهادی : River از Bishop Briggs ]
صدای بلند موسیقی فضای معذب کنندهی چند لحظهی قبل رو کاملا عوض کرد. اتاق تاریک بود و تنها نوری که روی بدن لخت سونگمین منعکس میشد، از آواژور کوچیک کنار مبل میتابید.
YOU ARE READING
BODY SHOP [ SeungIn , HyunHo ]
FanfictionՙCompleted - جونگیـن هیچوقت لذتی که از سـکـس انتظار داشت رو نميتونست تـجـربـه کنه تا اینکه با مکانی به اسم "بـادی شـاپ" آشنا میشه. مکانی با بیبیدال های متفاوتتر از مابقی نـایـتکـلابهای سطح شهر؛ گـرون ترین بـدن اونجا درواقع همدانشگاهی خودش بود...