جونگکوک کل راه رو زیر مشتهای کم زور تهیونگ رانندگی کرد و با رسیدن به خونه سریع پیاده شد و سمت در تهیونگ رفت
با تقلاهای پسر نفس عمیقی کشید و به آرومی گفت_ یه دقیقه آروم بگیر بذار کمربندتو باز کنم رفتیم داخل هر چقدر خواستی منو بزن باشه؟
تهبونگ عصبی به طرف دیگهای نگاه کرد و صبر کرد تا کوک کمربندش رو باز کنه
پیاده شد و به دور و برش نگاه کرد
به راحتی میتونست فرار کنه ولی کجا میرفت؟
جونگکوک که هر جایی که ممکن بود بره رو میشناخت
به غیر از اون...اصلا میتونست انقدر راحت همه چیز رو پشت سرش بذاره و بره؟
سرش رو پایین انداخت و وارد خونهی گرمشون که انگار از همیشه سرد تر و دلگیر تر بود شد
جونگکوک کتش رو روی کاناپه انداخت و تهیونگ میخواست مثل همیشه گیر بده که به یاد آورد الان بی اهمیت ترین چیز ممکن کت جونگکوکه
کنار کت نشست و سرش رو بین دستاش گرفت
اونقدر شوکه و گیج بود که حالا که بالاخره رسیده بودن نمیتونست هیچی بگه
و از طرف دیگه جونگکوک نمیدونست چطوری توضیح بده
چی باید میگفت؟
ببخشید دو سال تمام فکر میکردی یه پلیسم و عاشقم شدی ولی در واقع رئیس یه باند قاچاق بودم که کشتن آدما جزو کارای روزمرمه
ساکت رو به روی هم بودن تا وقتی که تهیونگ یکدفعهای به حرف اومد+تو..قاتلی
جونگکوک نفس عمیقی کشید
_ باید باشم
+ی..یعنی چی
جونگکوک عصبی به طرف دیگهای نگاه کرد
نمیخواست این چیزها رو برای پسرک معصومش باز کنه_ نمیتونی با دستای تمیز رئیس یه باند باشی
تهیونگ بلند شد و یقهی دوست پسرش رو محکم توی مشتهاش گرفت و داد زد
+ خب اصن چرا تو باید همچین کوفتی باشی
جونگکوک به زمین چشم دوخت
چی میتونست برای عشقش بگه
تهیونگ که از سکوت کوک عصبانی تر میشد بلند تر فریاد زد
+ چرا هیچی نمیگی لعنتی چرا؟؟؟؟
اشکهای تهیونگ راهشون رو به گونههای قرمز شدش باز میکردن و قلب جونگکوک با دیدن اون قطره ها تیکه تیکه میشددستاش رو بالا آورد و دو طرف صورت پسرک گذاشت
_ گریه نکن عشق من
YOU ARE READING
𝕐𝕀𝕟 𝕒𝕟𝕕 𝕐𝕒𝕟𝕘 (Kookv Ver.)
FanfictionCouple:KOOKV, HUNHAN Ganres: Action, harsh, mystery, romance, smut🔞 Author:NV S: 1402.1.21 E: آپ: هر شنبه "اولین باری که چشمام اونو دیدن هیچوقت یادم نمیره انگار قلبم بعد سالها برای اولین بار میتپید " جونگکوک ۲۸ ساله بعد دو سال توی پنهان کردن هوی...