جنیpov:
با صدا های مبهم از خواب بیدار میشم .
'اتاق رو کامل بگردید ، احتمال اینجا بودنش زیاده.
چشمام رو کامل باز میکنم و با تعجب به دوتا مردی که در حال گشتن اتاقم هستن نگاه میکنم.
-هی ...دارید چی کار میکنید، کی به شما اجازه ورود داده؟
ناگهان مرد دیگری وارد اتاق شد و گفت
'خانم ما کاملا قانونی وارد اتاق شما شدیم و حکمش رو هم داریم.
-به چه جرمی؟
'شما نه ولی دوست پسرتون به جرم حمل مواد مخدر به عنوان یه فراری تحت تعقیبه...
بقیه حرف های پلیس رو متوجه نمیشدم ولی کاملا برام واضح بود که چرا این چند وقت ازم فاصله میگرفت....
اون فراد کرده بود؟بدون من ؟..اون حتی از من خداحافظی نکرد .
دقیقا مثل برف های شبونه ...تو به امید برف بازی بیدار میشی ولی دیگه برفی وجود نداره ..همش آب شده ، و تو تنها موندی.
از روی تخت بیدار شدم و با چشمای اشکی به پلیسی که به من نگاه میکرد لب زدم
-دنبالش نگردید ...این کارتون فقط اتاقم رو بهم میریزه
و به سمت دستشویی رفتم ..
زمانی که از دستشویی بیرون اومدم با چهره عصبانی مادرم روبهرو شدم.
-چرا اینطوری نگاهم میکنی؟
غر میزنه
-خفه شو دختره ی بی حیا، تو با یه پسر میری تو رابطه ...من چند بار بهت هشدار دادم هانننن؟...حتما باید خودت ضربه بخوری که درس عبرت بشه؟
-مامان تمومش کن چرا انقدر بزرگش...
حرفم نصفه باقی میمونه
-خوب شد اتفاقا ...خوش شد قالت گذاشت لیاقت تو اینه،نجس....
حرفش با داد من نصفه موند
-اون منو دوست داشت خفه شووو..
گونه هام خیسه ولی هنوز بغض زیادی تو گلوم مونده
-اون مجبور شده بره ...من مطمئنم بعد از درست شدن هنه چیز برمیگرده ...کسی که لیاقت عشق رو نداره من نیستم تویی...
به سمت اتاقم رفتم و در رو محکم کوبیدم .
خوشحالم که بابام خونه نیست.
همه جا رو برای پیدا کردن گوشیم میگردم و یهو در باز میشه و مادرم تو چهارچوب در نمایان میشه.
-نگرد نگرد ، گوشیت توقیف شد میخوان بگردنش...گرچه اگه اونا نمیبردن خودم نمیزاشتم استفاده کنی....تهیونگpov:
به اونور طرف مرز نگاه میکنم ... جنی داخل کره هست ، کنار خوانوادهش حتی نمیدونم متوجه نبود من شده یا نه
پیامی که فرستادم سین خورده ولی جوابی دریافت نکردم ...ولی من الان به سمت چین حرکت میکنم ...مقصد بعدیم ژاپنه و بعد هی دور تر و دور تر میشم و تا زمانی که به نیویورک برسم ، آمریکا کشوریه که دنبالشم .جایی که احتمالا به زهن پلیس ها نمیرسه ...
ولی من برمیگردم پیشش ، و به قدری بقلش میکنم تا همه این ها جبران بشه._______________
خببب به قولم عمل نکردم ولی عوضش کاور رو عوض کردم ...
هنوز با خودم سر کاور the blue ballدرگیرم و اونی که میخوام نمیشه ولی کاور این فیک بوسیدنیه...
خلاصه که اره هیچوقت نشه فراموش ووت اضافی پذیرفته میشه...
YOU ARE READING
.snowman.
Fanfictionحالا او مانند آدم برفی محو میشود ...طوری که به وجود داشتن او شک میکنم.. Cople:taenni