جنیpov:
با دست ها و چشم های بسته به سمت طناب داری میرفت که من براش بافته بودم .
تک تک گره ها رو با یه سرنخ دروغ محکم کرده بودم ، و حکم مرگش رو صادر کرده بودم .
بالای دار میره بعد از قرار گرفتن سرش روی طناب آخرین وصیت خودش رو میکنه.
-لطفا بزارید با چشم های باز اعدام بشم .این تنها و آخرین خواهش منه.
سربازی سمتش میره و دستمال رو از چشم هاش برمیداره...
و اون با آخرین نگاهش ...باعث میشه قلبم درست مثل روز اول به درد بیاد اما این دفعه دردش خیلی بیشتر بود ، جایگاه نفرت و عشق در یک ثانیه جابه جا شد ، آخرین اشک و در آخر حس خفگی تمام اون صحنه ها دردناک بود ، پاهایی که تلاش برای پیدا کردن سطحی به اطرافش ضربه میزد و چشم هایی که مظلومانه کمک میخواست .
-توی دنیای دیگه دوباره عاشقت میشم ،توی..تو..ی بهشت ..توی ..جهنم و هر جایی از ..این دنیا ..باشم پیدات میکنم ..و همه چیز رو جبران میکنم ..و ...برای آخرین بار ، می میبوسمت.
بی اختیار جمله ای رو لب میزنم
-ببخشید ...منو ببخش تهیونگا ، درست همونطور که خودت بعد تمام ضربه هات طلب بخشش داشتی .
چشم هایی که دیگه گریه نمیکنن ، لب هایی که دیگه تکون نمیخوره ، پاهایی که نا امید ولو شدن و سربازی که بار ها شلیک میکنه تا از مرگ تهیونگ مطمئن بشه.
و من از گوشه ای به جنازه آویزون نگاه میکنم و تمام قلبم درد میکنه دردی که خیلی دیر متوجه ش شدم .-------بعد از ۵ روز------
در با شدت باز میشه و موم با حرس خودشو داخل مرت میکنه.
-زنیکه عوضی میدونی چی کار کردی؟میدونی با پرونده های فیکت موجب مرگ تهیونگ شدی؟عوضی اون تو رو دوست داشت.
-درسته منم اونو دوست داشتم اما الان ...الان هیچ حسی ندارم.
-تو شیطانی...
نیشخند میزنم
-درست مثل تو و اون وکیل خیانت کارت مومو.
دستش رو میپیچونم و سرش رو روی میز میزارم . اسلحه آماده شلیکه اما یاد جمله تهیونگ میوفتم.
*توی دنیای دیگه پیدات میکنم...همه چیز رو جبران میکنم *
با مومو نگاه میکنم همونطور که اسلحه رو روی سرش قرار میدم لب میزنم.
-من امروز اینجا تو رو نمیکشم ،نمیزارم توی دنیای دیگه هم اونو ازم بگیری ، نمیزارم تو جهنم کنار من آتیش بگیری ، تو فعلا باید با جهنم زندگی کنار بیای .
اسلحه رو به سمت سرم میگیرم و با یه شلیک تمام خاطراتم رو دوباره در یک لحظه میبینم .
و بعد خودم رو داخل بی نهایت کنار کسی که دوستش دارم پیدا میکنم.
دیگه دردی حس نمیکنم دیگه نفرتی داخل قلبم ندارم .
من دیگه آزادم .__________
اینم از پارت آخر فیکککک ...امیدوارم خوشتون اومده باشه ..فیک قرار بود طولانی باشه ولی احساس میکنم بهتره تمومش کنیم حتما فالوم کنید چون تابستون فیک های زیاد و البته قشنگی قراره در پیش رو داشته باشیم
VOCÊ ESTÁ LENDO
.snowman.
Fanficحالا او مانند آدم برفی محو میشود ...طوری که به وجود داشتن او شک میکنم.. Cople:taenni