- ما فکر میکردیم شماها از الهیان پر قدرت ماه اید که روح ماه تصمیم گرفته اونا رو به ما و زوج یودایلی بسپره.
کِی فورا جواب سونگهون رو داد.
- خودت که شنیدی، ما حق اینو نداشتیم که همه چیز رو براتون توضیح بدیم.
- چطور تونستید این رو از ما مخفی کنید...
نیکی نذاشت بحث ادامه پیدا کنه.
- سونگهون شی، اونا کاریو انجام دادن که من ازشون خواستم. لطفا اونا رو مقصر ندون.
سونگهون شی... هیچوقت فکرش رو نمیکرد به جای آپا، همچین چیزی ازش بشنوه. لبخند دردناکی به لبهاش اومد.
- پس علت مخفی شدن ماه از دید ما، عزادار بودنش برای الههاش نبوده...
نیکی ادامه داد.
- ماه فقط یه جسمه همونطور که خورشید یه جسمه. ما اونارو شعله ور یا بی فروغ میکنیم. بدون ما، اونا هیچ نور و درخششی از خودشون ندارن. مثل جسمی که روحی نداره.
حالا که همه چیز فاش شده بود. سونو کمی آروم گرفته بود.
- تو دربارهی موهام پرسیدی؛ راستش این، رنگ موهای طبیعی منه. مال من به سپیدی روشن ترین پرتو نوره و مال لوناریا به سیاهی تاریک ترین لحظهی شب. اینطور بلوند نبینش! منم نمیدونم چرا رنگ موهای این درست نشده!
هاروآ از آغوش ماکی جدا شد و جلو اومد. ایجو هنوز نتونسته بود عکسالعملی به سونو نشون بده، هاروآ امانش نداده بود.
میترسید؟ آره... میترسید. براش مهم نبود بقیه ممکنه چه فکری درموردش کنند. حتی اونقدرا اهمیت نمیداد که وقتی اخبار به بیرون قصر درز کنند و اون آجومای مهربون بفهمه ممکنه چه عکسالعملی داشته باشه. اما از عکسالعمل ماکی، میترسید...- من نیشیمورا هاروآ، از الهیان آسمان شب، آرونا و در واقع الههی اول ماه هستم. کسی که بیست سال تاریکی شب رو برای شما آورده. نمیدونستم قرار بود چه اتفاقی در آینده بیوفته، حالا که هردوی سرورانم، اینجا، روی این زمین بودن! من به این زمین اومدم تا سروران خودم رو برگردونم و الههی اول آسمان روز رو نجات بدم. یه الهه میتونه تاریکی شب و روز رو به ارمغان بیاره، اما اگه به مدت طولانی بدون نور ماه و خورشید انجامش بده، امکان داره بمیره. الههی اول آسمان روز، سولانا، بیش از پنجاه ساله که روشنایی روز رو برای شما آورده. اون بهترین دوست منه و داره میمیره! سروران ما، باید برگردن و به وظایفشون عمل کنن. مدتی که من اینجا بودم، تعادل شب و روز رو کیم جو همراه کمک الهههای دیگهی ماه و ستارهها نگه داشته. اما این حتی بیشتر بهش آسیب زده و مطمئنم متوجهی کوتاهی روز در این چند وقت اخیر شدید. خواهش میکنم... اجازه بدید ما برگردیم و همه چیز درست میشه...
YOU ARE READING
Over The Moon S2
Fanfiction- حالا مثل همون روز جادویی، قسم بخور که بهم ايمان داری! فراتر از ماه: افسانهی لوناریا و سوله (تلفظش سُله هست) فصل دوم قسم به ماه (Swear By The Moon) Enhypen + I-LAND Trainees + &Team + &Audition - The Howling Trainees انهایپن + کارآموزان آیلند + ان...