قرص افزایش چی ؟

293 46 96
                                    


آهنگ این پارت : telepatía|kali uchis

لذت ببرید⁦♡⁩

~~~~~~~~~~~

فلش بک

همچی آروم تر شده بود . برنامه پخش میشد و هر از گاهی صدای خنده های آرومشون تو اتاق می‌پیچید.
سوبین از گوشه چشم به یونجون نگاه کرد . پاهاشو تو شکمش جمع و دستاشو دور زانوهاش حلقه کرده بود . نور تلویزیون تو تاریکی روی صورتش افتاده بود . آروم می‌خندید و چروکی که دور چشم هاش درست میشد قلب سوبینو میلرزوند.

همچی نرمال بود تا وقتی که یونجون مچشو گرفت . با شیطنت نگاهش میکرد. سوبین که حسابی هول کرده بود چشماشو دزدید که خنده ی یونجون بلند شد.

_"ممنونم
بابت همچی ... حتی این پاپ کرن های سوخته"

+"فقط یکم سوختن"

یونجون با خنده تایید می‌کنه
_"اره ...فقط یکم"

+"اره ..."

اینبار خبری از نگاه یه طرفه نبود.
انگار خط نگاهشون با یه ربان به هم متصل بود. یه ربان طلایی . طلایی و درخشان
سر هاشون که به هم نزدیک میشدن و هرم نفس هاشون برای بی قراری قلب هاشون کافی بود .
فقط یه لحظه و بعد ...

"آیا از سردی رابطه ی خود رنج میبرید
قرص های افزایش سایز ا...."

.

.

.

زمان حال

بعد از یه دور سکته زدن به خاطر اون تبلیغات لعنت شده، یونجون با دستپاچگی خداحافظی کرده بود و سوبین هم نعره زنان به تختش و بن بن پناه برده بود.

بعد اون اتفاق کذایی ، اون دو روی روبرو شدن باهم رو نداشتن . و چه زمان خوبی برای عاشق شدن بومگیو بود. درحالی که ته هیونه متعجب و بومگیوئه مبهوت ، بهم نگاه میکردن ، اون دوتا کفتر دیگه جرعت نیم نگاه هم نداشتن

×"قضیه این موش و گربه بازیا چیه؟ چرا شما دوتا انقدر عجیب رفتار میکردین ؟
...و اون پسره کی بود... چرا شبیه اوسکلا نگاهم میکرد"؟

+"راستش ..."

سوبین ماجرای خودشون رو برای ته هیون و کلارا و متیو ، دوست پسر کلارا تعریف کرد.
و یه دقیقه بعدش آرزو کرد کاشکی تعریف نکرده بود
چون خنده ی سه نفر دیگه به هوا شلیک شد. سوبین بیچاره همون‌طور که دستاشو رو صورتش گذاشته بود و فقط گوشای قرمز از خجالتش معلوم بود زیر لب خودشو و یونجونو و اون تبلیغ لعنتی رو نفرین کرد.

.

.

.

شیش ، هفت روزی از اون ماجرا گذشته بود . تو اون چند روز اون دوتا تمام سعیشونو کرده بودن که بهم برخورد نکنن. حتی وقتی تو دستشویی عمومی مجبور شدن کنار هم کارشونو انجام بدن و به هیچ جای هم نگاه نکنن...خصوصا چشمای همدیگه...

Hi dear neighbor * سلام همسایه عزیز (Yeonbin یونبین |Taegyu تهگیو )Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang