سلام
من لیلی ام. فن دو هزار آتیشه داستان های مارول و شیپ جذاب ثورکی.
راستش رو بخواید فن فیک «ارگ دروغین» اولین داستان بلندیه که نوشتم و بعد از هزار بار کلنجار رفتن با خودم بالاخره تصمیم گرفتم تو واتپد منتشرش کنم.
ایده اولیه این داستان با خوندن فن فیک «youre here» به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم ازش یه روایت بلندتر و با جزئیات متفاوت بنویسم.
آیدی نویسنده جذابش ؛)اما بزارید برای شروع داستان این سوال رو از خودمون بپرسیم.
چی میشد اگر جین هیچوقت سنگ واقعیت رو پیدا نمی کرد؟
احتمالا ثور برای نجات دادنش دوباره به ملاقاتش نمیرفت و ملکیث برای به چنگ آوردن ایثر به آزگارد نمیرسید.
من مطمئنم یه جایی میون دنیاهای موازی، داستانی شکل گرفته که خیلی با اون چیزی که ما دیدیم متفاوته..
بنظرتون الهههای سرنوشت، اینبار چه آیندهای برای دو شاهزاده جوان آزگاردیمون در نظر گرفتن؟
YOU ARE READING
The false citadel [ ارگ دروغین ]
Fanfictionوجب به وجب این کاخ از دروغ و توهم ساخته شده! مشامت که پر میشه از بوی جاه طلبی و فریب، اونوقته که دیگه چیزی از عشق و احترام نمیمونه. من تمام تلاشم رو کردم. پل هارو سوزوندم و دور قلبم نوار قرمز کشیدم اما... این تو بودی که تصمیم گرفتی قطره قطره قلبم ر...