هاگوارتز، یک سال بعد از جنگ [May,1999]
-صبر کن.
نفس نفس زنان، خودشو به تنه ی تنومند درخت تکیه داد و دویدن کم جونِ پسر مومشکی که مثل خودش از نفس افتاده بود رو نگاه کرد.
چوبدستیشو بالا آورد و طلسمی به سمت پسرگریفیندوری فرستاد که باعث شد بلافاصله روی چمن ها بیوفته.
-آخ!
با شنیدن ناله ی دردناک پسر، تکیه شو از درخت گرفت و لبخند زنان فاصله ی کم بینشون رو طی کرد.
- گفتم صبر کن، پاتر.
هری درحالیکه بازوی آسیب دیده شو ماساژ میداد، سرشو بالا آورد و با چهره ای که از درد تو هم رفته بود به پسر موطلایی نگاه کرد
- چرا زور میگی. منم گفتم نمیخوام ببینمت ملفوی.
دراکو پوزخندی زد و بعد از جمع کردن و بستن موهای بلندشکه این اواخر تا بالای شونه هاش میرسید، چوبدستیشو تکون داد و بلافاصله بعد از ظاهر شدن یه صندلی کوچک، روش نشست و پای چپشو روی پای راستش انداخت.
- مگه نگفتی دوسم داری؟
هری چشماشو چرخوند. از روی زمین بلند شد و گرد و خاک و چمن رو از روی شلوار و پیراهنش تکوند. کراوات قرمزرنگ شو شل کرد و توی چشم های یخی پسر موطلایی خیره شد وعلیرغم خواسته ی قلبیش، لب زد
- اشتباه کردم که گفتم. حالا دست از سرم بر میداری؟
دراکوهنوز پوزخندشو روی لبش حفظ کرده بود. با تمام وجود دلش میخواست سر به سر پسر گریفیندوری رو به روش بزاره. اون پسرمومشکی دل و جرأت زیادی داشت. دیروز وقتی با اون چشم های سبزش توی چشم های دراکو زل زد و گفت " جدا از هر مسئله ای...حس خاصی بهت دارم که جدیدا متوجه شدم اسمش' علاقه' ست." ، باعث شده بود دراکو به سرعت از کنارش رد بشه و تظاهر کنه پاتر همچین چیزی بهش نگفته.
اما وقتی درست و حسابی توی خلوت بهش فکر کرد، تصمیم گرفت پیگیر قضیه بشه تا متوجه قصد واقعی اون پسر گریفیندوری بشه. این یه جور تله بود یا شرط بندی؟ هر چیکه بود، دراکو بعید میدونست یه جمله ی صادقانه باشه.
- میخوام بهم ثابتش کنی.
هری اخمی کرد که باعث شد عینکش روی بینیش سر بخوره. عینکشو رویبینیش فیکس کرد و نگاهش به سرآستین پیراهن سفیدش افتاد که بخاطر افتادن روی چمن ها سبز شده بود.
- چیو بهت ثابت کنم؟
- علاقه تو. میخوام بفهمم تا چه حد بهم علاقه داری.
YOU ARE READING
Why?(drarry)
Fanfictionهمه چیز از اعتراف عاشقانه ی هری شروع شد...اعتراف عاشقانه به یک پسر...پسری که در بازه ای از زمان، به اجبار دشمنش بود. " کنار گذاشتن رابطه مون برای تو کار آسونی بود. ولی برای من نه. من جون کندم تا فراموشت کنم. میفهمی؟" *** Gener: dram, angst, enemy to...