Part 4

289 57 2
                                    

درای اقامتگاه باز شدن و چندین سرباز و ندیمه به سمتش رفتن

-هان جیسونگ وقتشه کارتو شروع کنی
ببریدش تا امادش کنن

به طرف سونگمین برگشت و نگاه ترسیدشو بهش داد

- نترس جیسونگ، میدونم دردناکه که اولینتو به کسی که الفای خودت نیست بدی ولی چاره ای نیست اگه انجامش ندی وگرنه اونا به طرز وحشتناک و دردناکی میکشنت،
مراقب خودت باش پسر:(

سونگمین قطره اشکی از گوشه ی چشمش چکید روشو ازم برگردوند، سونگمین نمیخواست که جیسونگ اشک ریختنشو ببینه تا بیشتر بترسه

با راهنمایی ندیمه ها و چندتا از سربازای قصر به اتاق آرایش رفتن و ندیمه ها یکم به صورت و موهای جیسونگ رسیدن و لباس هاشو مرتب کردن
در آخر یه چشم بند توری تقریبا ضخیمی که نمیشد چیز زیادی دید روی چشم هاش گذاشتن.

صدای کی از سرباز ها به گوشش که سعی داشت بهش هشداری بده:
- فقط سعی کن الفاتو راضی کنی تا بتونی زنده بمونی، حالام برو به اتاقی که روبه روت قرار داره و منتظر بمون.

قدم های لرزونشو سمت اتاق که بهش نشون داده بودن برداشت و با وجود چشم بند چیز زیادی نمیدید اما به سختی خودمشو به داخل اتاق رسوند.

اتاقی که چند دیقه ی بعد به شکنجه گاه تبدیل میشه.

روی تخت دونفره ای که گوشه ای از اتاقو اشغال کرده بود نشست،
بدنش از ترس میلرزید، دندوناش بهم برخورو میکردن، عرق سردی روی کمرش نشسته بود،
سعی کرد خودشو آروم کنم ولی نشد،
چشمامشو بستم چندتا نفس عمیق کشید که
صورت مادرش پشت پلکای بستش نقش بست
لبخند زیباش، چشمای مهربونش.....

اینا واسه جیسونگ تبدیل به هدف شده بود هدفی که باید به خودشو کلی سختی و درد بده تا بهش برسه ،
اون باید قوی میموند تا هرچی زودتر از اینجا خارج بشه و مادرشو از چنگال اون الفای وحشی نجات بده و ببرتش به یه جای دور که بتونه واسه مادرش یه زندگی آروم بسازه جوری که بهش قول داده بود....

صدای قدم های محکمی که نزدیکش میشد باعث شد دست از فکرو و خیال بردار و هوشیار باشه،
پخش شدن رایحه ای زیر دماغش حس میکرد.

کم کم رایحه ی نارگیلش از ترس آزاد شد،
با دستای کوچیکش به ملافه های روی تخت چنگ زد و خودشو عقب تر کشید تا به تاج تخت تکیه بده تا بتونه یکم به فردی که حالا روی تخت درست روبه روش نشسته بود فاصله بگیره،
صورتش از زیر چشم بند مشخص نبود و جیسونگ نمیتونست ببینش.

نفسای داغ آلفا روی صورت زیبای جیسونگ رها شدن،

جیسونگ ترسیده آب دهنشو قورت دادم و منتظر شروع کار الفا موند

الفای روبه روش بوسه ای روی لب های جیسونگ کاشت اولش خیلی نرم و اروم میبوسیدش ولی بعدش به طرز وحشیانه ای میبوسیدش جوری طعم خونو توی دهنش حس کرد.

 Sweet EscapeWhere stories live. Discover now