Part8

282 51 5
                                    

هانبوک مخصوصشو پوشید و به سمت اقامتگاه راه افتاد.
امشب اولین شب و رابطه ی شاهزاده مینهو با بانو میا بود که از سرناچاری و فشارهای پدرش باید این شب رو به صبح میرسوند تا نتیجش جانشینی برای اینده ی کشور بوهو و خوده مینهو بشه.
جانشین باید طبق پیشگویی ها الفایی باشه که در اینده قراره سلطنت بوهو رو بعد از پادشاه شدن شاهزاده مینهو نسل ها ادامه بده و مورد احترام مردم فرار داشته باشه.

با پایان دادن به افکارش خودشو جلوی در اقامتگاه میا رسید و متوجه جیغ و فریاد هایی که از اتاق میا شنیده میشد مینهو رو متعجب کرد.

سراسیمه داخل اقامتگاه شد و ثانیه ای بعد ورودش کوزه ی شراب خوری به پیشونی شاهزاده برخورد کرد و باعث جاری شدن خونی از پیشونی مینهو شد.

جیغ های پی در پی میا به همراه وسایل هایی که توسطش به اطراف اتاق یا سمت ندیمه هاش پرتاب میشد و باعث اسیب دیدنشون میشد شاهزاده رو گیج و عصبی کرده بود.

اخمی به ابروهای مردونه اش داد و باصدای بلندی فریاد زد " اینجا چه خبره؟ "

ندیمه ها با شنیدن صدای بلند و عصبی شاهزاده یکی یکی از ترس به طور منظمی کنارهم قرار گرفتند ،

ندیمه ی شخصی میا جلو اومد و بعد احترامی که به شاهزاده گفت مشغول توضیح دادن وضعیت فعلی برای مینهو شد؛

" شاهزاده، بانو چند ساعتی هست که به این وضع افتاده .
دقیقا بعد از جوشانده ای که توسط یکی از ندیمه های قصر برای بانو اورده شده بود،
به این متظور که اون جوشانده بتونه استرس بانو رو اروم کنه و برای گذروندن شب رو با شما کمک کننده ی حالش باشه نوشیدن باعث شد بانو مثل دیوونه ها رفتار کنن،
شاهزاده بهتره تا بانو بهتون اسیب جدی تری نزدن اینجارو ترک کنین.

مینهو بعد از شنیدن ماجرا عصبی تر شد،
به یکی از ندیمه ها دستور داد تا طبیب سلطنتی رو خبرکنه.

طبیب سلطنتی یکی از بهترین طبیب ها در کشور بوهو بود و دانش اون زبان زد مردم بود که با همین دانش و نجات دادن جان پادشاه به مقام طبیب سلطنتی منصوب شد.

طبیب بعد از معاینه بانو میا چندین جوشانده اماده کرد و به ندیمه های بانو داد تا بهش در ساعت های مختلف اماده کنن و بدن بخوره ،
همینطور امیدوار بود تا حال بانو خوب بشه.

مینهو شخصا با دستورات پزشک داروهای گیاهی رو جوشوند و به میا داد و همینطور چند ساعت کنارش بود تا حالش بهتر بشه.

بعد از به خواب رفتن میا مینهو برای دستگیری باعث بانی این جریانات افرادشو راهی کرد تا ندیمه ای که اون دارو رو به میا داده بود و باعث حال بدش شده بودو دستگیر کنن و پیش شاهزاده ببرنش.

افراد شاهزاده بیرون و داخل قصر درحال برسی ندیمه هاشدن،
اگه میا اسیبی میدید با قدرتی که پدرش داشت میتونست به راحتی شورش و کشتاری درون قصر راه بندازه،
مینهو وظیفه ی محافظت از میا در برابر این اتفاقا رو داشت.

شاهزاده مینهو هنوزم بعد چندین سال نتونسته بود عشق حقیقی خودشو ملاقات کنه و اون حتی عشق رو به درستی تجربه نکرده بود،
شاید مردم باور داشتن که شاهزاده و میا عاشقانه همو دوست دارن و جفت حقیقی همیدیگه هستن اما این باورها کاملا غلط بودن و مینهو مجبور به این ازدواج اجبار و تعیین شده توسط پدرش برای محافظت از کشورش شده بود.

اون باور داشت که یک شب وقتی که ماه کامل شده میتونه عشقشو پیداکنه؛
درست زیر نور مهتاب و روی پل رودخونه ی بوهو.

شاهزاده طبق عادتش هروقت ماه کامل میشد از قصر خارج میشد و باور داشت که شبی که ماه کامل میشه باید به رودخونه برای دیدن جفتش بره،

شاید بتونه بالاخره طبق پیشگویی افسانه ای که مادربزرگش براش درباره ی ایندش قبل از مرگش گفته بود بتونه اونو ملاقات کنه،

مشخصاتی که مادربزرگ مینهو درباره ی جفتش بهش داده بود این بود که جفتش؛

امگاییه که خیلی زیباس و وقتی که چشمای شاهزاده پیداش کنن و محوش بشن زمان متوقف خواهد شد و گردنبد یاقوت سرخی که گردن جفت امگاش هست درست نصف گردنبدیه که مینهو بعداز تولدش الاهه ی ماه بهش داده بود تا بتونه جفتشو پیدا کنه .

بعد از دیدار این دو باهم گردنبد ها به درخشش در میان و با کنارهم قرار گرفتنشون نشون دهنده ی حقیقی بودن اونها خواهد بود.

امشب ماه کامل بود شبی بود که برای شاهزاده سرنوشت ساز میشد پس مینهو طبق عادتش قصرو به مقصد رودخونه ی بوهو ترک کرده بود.

اینم از پارت جدید
به نظرتون شاهزاده قراره امشب کیو ملاقات کنه؟

 Sweet EscapeHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin