❄︎ 9 ❄︎

364 82 48
                                    

شیر اب رو باز کرد و با ترس و وحشتی که حتی از لرزش دست هاشم معلوم بود مشغول ضد عفونی کردن دست هاش شد

دستی روی شونش نشست و شیر اب رو بست
نگاه ترسیده اشو به تهیونگ داد
×هیونگ...تو با این وضعیتت نمیتونی عمل رو انجام بدی
ممکنه به جفتتون اسیب بزنی
بزار من ار امو عمل کنم خب؟
جین سعی کرد لبخندی بزنه تا نگرانیشو بپوشونه
+مگه من تو چه وضعیتیم؟
ار امم یه بیماره مثل بقیه
مثل همونی ک چند ساعت پیش جلوی در بیمارستان پیداش کردم....مگه نه؟

تهیونگ نفسشو کلافه بیرون داد و شونه هیونگش رو فشرد
×جین هیونگ...عزیزم
داری خودتو گول میزنی
رنگت پریده ، دستات میلرزن و تو نگاهت ترس و اضطرابه
میخوای اینجوری تیغ جراحی دستت بگیری؟
۱۰ سال پیش نیست هیونگ که شانسکی جمعش کنی
تو دوسش داری...به حرفام خوب فکر کن

تهیونگ دستشو برداشت و با ضد عفونی کردن دستاش از اتاق خارج شد و هیونگ مات و مبهوتش رو تنها گذاشت

وارد اتاق عمل شد و با کمک پرستار ها روپوشش رو پوشید
بالا سر ار امی که حالا بیهوش و نیمه برهنه روی تخت خوابیده بود رفت
بی شک اگه جی کی یا شوگا میفهمیدند رئیسشون اسیب دیده و داخل یه بیمارستان داره عمل میشه خون به پا میکردند نه؟

نفس عمیقی کشید و سعی کرد احساسات منفی رو از خودش دور کنه
÷وضعیتش پایداره دکتر کیم ولی زخم خیلی عمیقه چندتا از اندام داخلیش اسیب دیدند

تهیونگ سری تکون داد و با دراز کردن دستش تیغ جراحی رو گرفت

****

حدود ۱ ساعت از شروع عمل میگذشت و جین احساس میکرد داره دیوونه میشه
در اخر طاقت نیاورده بود و با زنگ زدن به جی کی تمام ماجرا رو بهش گفته بود و الان هر سه مرد با اضطراب توی راهروی اتاق عمل نشسته بودند و منتظر بیرون اومدن ار ام بودند

جین کلافه چنگی به موهاش زد و پلکاشو بهم فشار داد تا گریه نکنه

شوگا عصبی استیناشو بالا زد و بالاخره صبرشو از دست داد
سمت جین خیز برداشت و به کسی مهلت نداد تا جلوشو بگیره
با گرفتن یقه رئیس بیمارستان بدن ضعیفشو به دیوار کوبید و داد کشید
_همش تقصیر توئه خودخواه و احمقه فهمیدی؟
داری با کارات کسایی که دوست دارن و براشون مهمی رو از دست میدی نفهم!
اره ار ام همون مردیه ک ۱۰ سال پیش نجاتش دادی ولی که چی؟
اون تمام این ۱۰ سال ازت مواظبت کرد
دوست دختر سابقت میخواست کل پولاتو بالا بکشه و در بره
ولی ار ام زودتر فهمید و از زندگیت پرتش کرد بیرون تا سالم بمونی
تمام این ۱۰ سال برات محافظ مخفی گذاشته بود تا اسیبی بهت وارد نشه
چول وو نقشه قتلتو کشیده بود احمق!
ولی ار ام مسیرشو عوض کرد تا بیارتت پیش خودش و بتونه ازت محافظت کنه
تمام مدت زندانی بودنت بهت عشق داد برخلاف هر ادمی که تا حالا پاشو توی تختش گذاشته
ازت مواظبت کرد و بهت فشار نیاورد
وقتی بابای عوضیت ولت کرد و زندگیتو از دست دادی سرپرستیتو قبول کرد و بازم ازت محافظت کرد
هر وقت اذیتش میکردی اون بود که از دلت درمیاورد و سریع میبخشیدت
یا بیا جای دور نریم
جیمین!
اون تمام مدت ازت محافظت کرد
حتی جلوی ار امم وایساد و نمیخواست تورو به ار ام بده
بعد تو انقدر راحت ریختیش دور؟
به خودت بیا کیم سوکجین!

False CompensationWhere stories live. Discover now