صدای خنده های چندتا بچه تو سرش میپیچید! صدای خنده هاشون انقدر قشنگ بود که مردمی که از کنارشون رد میشدنو ناخوداگاه وادار به زدن لبخند میکرد ولی برای اون فرق داشت! صدای خنده ی اونا برای اون شبیح زنگ خطر بود! بعد از اون اتفاق مدت هاست طعم خنده و شادی رو نچشیده بود!
تا با خودش میگفت که تموم شد توهم میتونی شاد زندگی کنی توهم میتونی بخندی توهم میتونی عشق بورزی و دریافت کنی ی اتفاق باعث میشد از رویا بیرون بیاد. درسته رویا! اون حتی تو رویا هم نمیتونه شاد باشه نمیتونه بخنده شاید نفرین و گریه های اونایی که کشتتشون باعث شده طعم خوش بختی رو نچشه!. کی میدونه شایدم دلیل دیگه ای داره؟دینگ دینگ(صدای زنگ گوشی)
با صدای زنگ گوشیش از فکر کردن راجب زندگی نکبت بارش دست برداشت
+بله؟
/چیشد کارشو تموم کردی؟
+اره کارش تموم شد همونجوری که میخواستی
/خوبه پول به حسابت واریز شد. کارت خوب بود
+چیزه دیگه ایم هست یا نه؟
/نه چیز دیگه ای نیست فعلا اگه بود بهت خبر میدم
+اوکی قطع میکنم
/چی یعنی چی قطع میکنمم؟! الوو الوو؟!
بوغ بوغ
+ایش مرتیکه فقد بلده یک سره حرف بزنه همین روزاست ی تیر تو اون کله ی پوکش خالی کنممم
~باز واسه چی دادو بیداد راه انداختی؟
+عاه نپرس فقد دارم از دستش دیوونه میشمم اگه لازمش نداشتم کارشو تموم میکردم مرتیکه عوضیه رو
~خیله خوب اروم باشش بابا اگه پلیسا نکشنت خودت سکته میکنی انقدر حرص میخوری ریلکس باش بابا
+باش چون تو گفتی اروممم اصلا فقد منتظر بودم تو بگی تا تمومم مشکلات من از بین برههه
~هوشه چته باز وحشی شدی من ی چی گفتم عصابت از جای دیگه خورده چرا سر من خالی میکنی هااا؟
+اولن میخواستی نگی مگه مجبورت کردم بگی؟
دومم اگه میخواستم سر تو خالی کنم الان زنده نبودی واس من بلبل زبونی کنی فهمیدی؟
~ااره
+نشنیدممم چی گفتییی؟
~ارههههه
+خوبه برو به کارت برس نتیجه کارت و تا چند ساعت دیگه میخوام فهمیدیی؟
~بله یعنی چ چشمم رعیس
+خوبه میتونی بری نزار کسی بیاد داخل میخوام چند ساعت استراحت کنم
~چشم
پوففف سرم مثل چی درد میکنه دو روزه تموم و نتونستم چشم روهم بزارم اونم به خاطر این بزدلا که نمیتونن مثل ادم کارشون و بکنن، ی جوری میگن نمیتونیم انگار میخوان کوه جا به جا کنن یه قتله دیگه بابا جو میدن چرااا!
انگار من بهشون گفتم بیاین قاتل شین که اینا میگنن نمیتونیمم وایی ایناهم انسانن و از این چرتوپرتا اخه ادم عاقل تو که از اول میدونستی نمیتونی ادم بکشی گوه خوردی اومدی قاتل شدی که الان واس من چس کلاس میزارنن
اخر سر دیوونه میشمم از دست ایناااا(*کاور این پارت و تیپ کوک تصور کنید*)
(همون لحظه اداره پلیس)
&سرگرد بهمون خبر دادن که ی قتل دیگه تو بندر خارج شهر توی یکی از انبارا انجام شده تعداد قتل ها دیگه از دستمون در رفته این دهمین قتلیه که تو این دو هفته انجام شده هرجور که شده باید قاتل رو دستگیر کنی فهمیدی سرگرد؟
_بله قربان حتما پیداش میکنم
&امیدوارم همینطور که میگی باشه چون مجبورم پرونده بلک بان رو به افسر لی بدم میفهمی که چی میگم سرگرد کیم؟
_بله قربان ناامیدتون نمیکنم
&خوبه میتونی بری
_بله قربان (احترام نظامی)
_تو کی هستی واقعا؟ چطوری میتونم پیدات کنم جی کی؟
YOU ARE READING
اخرین گناه
Actionخلاصه داستان: چی میشه که ی قاتل عاشق ی پلیس شه؟ چی میشه که قاتل برای گرفتن انتقام زندگی نابود شدش و مرگ برادرش از ی پلیس کمک بخواد؟ چی میشه که قاتل برای رسیدن به حدفش خودشو جای پلیس جا بزنه؟ بنظرتون پلیس میتونه با راز قاتل کنار بیاد؟ میتونه با هویت...