+کیم یونا!
﷼کوکیی اومدی عزیزم
+کی دست از این کارات برمیداری؟
﷼منظورت چیه کوکی که دوست دارم میخوام باهم باشیم
﷼یونا چندبار گفتم من دوست ندارم اصلا علاقه ای به زنا ندارم چرا نمیفهمی
﷼منم بهت گفتم به جای هردومون دوست دارم همین که کنارم باشی برام کافیه کوک
+بس کن یونا واقعا خسته شدم از این کارات هرجا میرم مثل سایه دنبالمی !
﷼کوکی عزیزم فقد کافیه ی بله بگی بهم هوم؟
+نمیخوامت چرا نمیفهمیی
﷼دا داد نزن کوک!
؛وا چرا سرگرد جئون اینجوری رفتار میکنه اونم با ی دختر !
:واقعا چرا مگه اون دختر بیچاره چی کار کرده فقد عاشقشه بعضیا لیاقت ندارن واقعا دیگه چی میخواد دختر به این جذابی
؛همینو بگو
_بسهه دهنتون و ببندین برگردین سرکارتون همین الان!
؛ : چشم
(#وقتی «» این علامت کنار هر اسم میاد یعنی داره تو ذهنش حرف میزنم)
جونکوک« واقعا ازش ممنون بودم خیلی رو مخم بودن ممکن بود کاری کنم که بعدش پشیمون بشم از همچین آدمایی بدم میاد بدون اینکه حقیقت و بدونن قضاوت میکنن حالم ازشون بهم میخوره »
+بهتره تمومش کنی یونا واقعا خسته شدم
﷼باشه تمومش میکنم ولی باید مسعولیت کاری که کردی و قبول کنی جئون جونکوک
+چه کاری؟ چه مسعولیتی راجب چی حرف میزنی ؟تهیونگ
(#بچه ها هر وقت اسمی و بدون علامتش دیدید یعنی داستان داره از زبون اون شخص گفته میشه)
بعد حرفی که کوک زد اون زنه که فهمیدم اسمش یوناست دست کوک و گرفت و گذاشت رو شکمش !
یعنی چی منظورش چیه؟
﷼منظورم اینه کوک!
+چی؟ چی داری میگی دستمو ول کن!
﷼انقدر پست شدی که بچه خودتم قبول نمیکنی؟با حرفی که زد نمیدونم چرا ولی نفسم ی دقیقه گرفت یعنی واقعا از کوک بچه داره؟ مگه نگفته بود گیه؟ پس این بچه چی میگه!؟
+کدوم بچه راجب چی حرف میزنی !
﷼کوکی میدونم دوسم نداری ولی لطفاً بچتو قبول کن اون که گناهی ندارم هوم؟
:واو این دیگه نوبرشه کسی که نمیتونه مسعولیت بچه خودش و قبول کنه چجوری میخواد مسعولیت جامعه رو قبول کنه واقعا کهجونکوک
بازم اون حرفا بازم قضاوت بدون دونستن حقیقت خسته شدم از این همه قضاوت شدن بسه دیگه بهتره این بازی همین الان تموم بشه
+پس بچه هوم؟ خیلیه خب من مسعولیتش و قبول میکنم
﷼چی واقعا این کارو میکنی؟
+معلومه ولی به ی شرط
﷼شرط؟ چه شرطی هرچی باشه قبوله
+مطمئنی؟ هرچی باشه؟
﷼مطمئنم هرچی باشه
+اوکی خودت خواستی باید باهام بخوابی تا قبولش کنم
﷼چ چیییی؟ شوخی میکنی دیگه نه؟
+خودت نگفتی هر شرطی باشه قبوله هوم؟ پای حرفت وایستا
﷼با باشه قبوله
+خوبه
سرم و بردم نزدیک گوشش و آروم گفتم
+یوناشی نظرت چیه بیشتر پیش بریم هوم؟ به نظر میاد داره نتیجه میده حسابی از عصبانیت سرخ شده
﷼چی ؟ منظورت چیه ؟
+کامان فکر کردی نفهمیدم معنی نگاهت و وقتی بهش نگاه میکنی چشات برق میزنه !
میدونم بچه ای هم وجود نداره همش به خاطر اینکه حسادت اونو دربیاری این کارو میکنی
﷼اما اما از کجا فهمیدی و چرا چیزی نگفتی و همراهیم کردی؟
+من از همون اول میدونستم همچیو میخواستم کمکت کنم که به کسی که عاشقشی برسی اونم دوست داره فقد به خاطر موقعیتش میترسه کاری کنه که بهش حق میدم
﷼واقعا واقعا دوسم داره ؟
+معلومه اون خودش بهم گفت که دوست داره ولی به خاطر موقعیتش نمیتونه کاری کنه اون به پدرت مدیونه در واقع هممون مدیونیم بهش
﷼درسته میدونم همشو میخواستم بهش نشون بدم اگه اعتراف نکنه خیلی زود ممکنه از دستم بده
+میدونم و مطمئنم اونم میدونه فقط ترسیده
﷼میدونم..... کوک واقعا متاسفم به خاطر کارام
+هی یونا تو مثل خواهرمی درکت میکنم من ازت ناراحت نیستم
﷼ تو هق خیلی هق آدم خوبی هستی کوکی
+ایگو گریه نکن
$جئون جونکوک
﷼بابا!
+رعیس کیم
$این بود جواب تمام کارام ؟ این بود جواب تمام خوبی های که بدون منت کردم بهت؟
﷼بابا اونجوری که فکر میکنی نیس
$تو دهنت ببند یونا نوبت توهم میرسه
$وتو کوک با این کارت پشیمون شدم از اینکه اون موقع نجاتت دادم
﷼بابااا!
+حق با شماست آقای کیم(نیشخند غمگین)
$کاش اون روز به جای اینکه نجاتت میدادم ولت میکردم تا زیر اونا جون بدی تا الان به دخترم نگی باهام بخواب!
﷼بابااا بس کن چی داری میگی !
$خفه شو یونا دارم حقیقت و میگم
﷼نه نه تو هیچی نمیدونی هیچی
﷼کوک! من متاسفم
+مشکلی نیس یونا کن بابت حرفم متاسفم (نیشخند تلخ)به هر حال همونجوری که آقای کیم گفت بودن من از اول اشتباه بود
﷼نه کوک اینجوری نیس اون الان عصبیه نمیدونه چی میگه وقتی آروم شد خودش پشیمون میشه
+اون حقیقت و گفت یونا آدما تو عصبانیت حرف دلشون و میزنن
﷼کوکی..
+بابت تمام کارایی که تا الان بدون منت برام انجام دادین ازتون ممنونم آقای کیم تا الان سعی کردم با جونم بتونم حتی شده کمیشو جبران کنم میدونم هر کاری کنم نمیتونم جبران کنم ولی سعی خودم و کردم بابت این اتفاقا متاسفم امیدوارم بتونین منو ببخشید (تعظیم کردن) (#درست نوشتم؟)
+با اجازه
﷼کوک کوک نروو
$کجا داری میری هاا به اندازه کافی بی ابرومون کردی برمیگردی خونه الان
﷼نه نه تو نمیدونی چی کار کردی نمیدونی ولم کن کوک هیچ تقصیری نداشت هق همش هق تقصیر من بود
$راجب چی حرف میزنی یونا
﷼ هیچی نمیدونی هق هیچی
$بهم بگو تا بدونممم
﷼من من اصلا کوک دوست نداشتم اون برام مثل برادر نداشتم بود هق اون میدونست هق عاشق یکیم هق برای همین هیچی هق نگفت و همراهیم هق کرد من فقد هق میخواستم هق اون بفهمه که اگه اگه هق اعتراف نکنه منو از دست هق میده کوکی هیچ کاری نکرده هق اون حتی دستشم هق نخورده بهم اون بدون اینکه هق چیزی بگه کمکم کرد هق رفتارام و تحمل هق کرد اون اون حرفارو هق زد تا حسادت اونو هق دربیاره اون هق منو مثل خواهرش هق میبینه هق بهم گفته بود هق شمارو مثل هق باباش میدونه هق بابای خودش که بهش محبت نکرد هق جز بدبختی چیزی نداشت هق براش گفت محبتی که باید هق از اون میگرفت از شما هق گرفت شما شما هق با این حرفتون همچی نابود کردین هق خوردش هق کردین ولم کنین هق باید برم پیشش
$من من چی کار کردم !#خب خب من برگشتم امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد پارت معرفی و چک کنین شخصیت هایی که جدید اومدن و اضافه کردم دوستون دارم🦋💜
YOU ARE READING
اخرین گناه
Actionخلاصه داستان: چی میشه که ی قاتل عاشق ی پلیس شه؟ چی میشه که قاتل برای گرفتن انتقام زندگی نابود شدش و مرگ برادرش از ی پلیس کمک بخواد؟ چی میشه که قاتل برای رسیدن به حدفش خودشو جای پلیس جا بزنه؟ بنظرتون پلیس میتونه با راز قاتل کنار بیاد؟ میتونه با هویت...