part. 4

34 9 6
                                    

+جوری تظاهر نکن که از هیچی خبر نداری در صورتی که خودت باعث مرگش شدیی(داد)
=م م منظورت چیه!؟ راجب چی حرف میزنیی؟
یعنی چی هوسوک مرده؟
+هه خیلی خوب نقش بازی میکنی باید بازیگر میشدی به جای پلیس(نیشخند)
=ااگه داری شوخی میکنی اصلا شوخی خوبی نیس کوک!
+شوخیی؟(خنده عصبی)زندگی نابود شدیه من واست ی شوخیهه (داد)!!
=کوک! تو که جدی نیستی هستی؟
+(خنده تلخ)
=با باورم نمیشه! چه جوریی اخه اصلا امکان نداره مرده باشه! چه چه جوری مرد؟
+چه جوری مرد(تک خند)بزار بگم تو خون خودش شناور بود! تمام بدنش با خون خودش یکی بود!
و فکر میکنی کی باعث مرگش شده هااا(داد)
تو توی عوضی تو باعث مرگش شدییی

(سوم شخص)
تمام افراد داخل اتاق تو بهت رفته بودن و به پسری نگاه میکردن که واشه مرگ برادرش زجه میزد!
کوک نزدیک یونگی شد با دستاش ضربه های پشت سر هم و محکم روی سینه یونگی میزد و فریاد میزد تو باعث مرگش شدی تو!
یونگی که با ضربه های کوک به خودش اومده بود کوک از خودش جدا کرد و گفت
=بهم بگو کوک منظورت از اینکه من باعث مرگش بودن چیههه(داد)!؟
+میخوای چی بگمم هااا بگم به خاطر ادم بی لیاقتی مثل تو خودکشی کرد ارههه چی بگممم بگم به خاطر گوه کاریایه تو خودکشی کرددد یا بگمم وقتی تو بغل اون دختر بودی و کل شب و باهاش بودی حواست به هوسوکی که با گریه بهت نگاه میکرد نبودد خودکشی کردددد کدومشو بگممم اخهه (داد)
=چ چیی اما اما اون از کجا فهمیده بود تو تو از کجا خبر داریی!؟
+هه فکر کردی تا اخر میتونی داداشم و خر فرض کنی و از پشت بهش خیانت کنی و اون نفهمهه اینجوریمم نیس اون از همه چی خبر داشت فقد هق اونقدر عشق نسبت بهت کورش هق کرده بود که هیچی نمیگفت همشو تو خودش میریخت هق فقد خدا من میدونم هق چه حالی هق داشت وقتی تو رو هر روز هق با ی دختر میدید هق چرا این کارو باهش کردی هق مگه چی واست هق کم گذاشته هق بود؟
_هی اروم باش نفس بکش خوب
+هق هق
_با من نفس بکش باشه دم بازدم دم بازدم خوبه همینجوری افرین
♡ته هق اب
_ممنون جیمین بیا کوک یکم اب بخور
+ممنون فین
_خواهش خوبی الان؟
+اره خوبم
=هق باور کن من بی تقصیرم هیچی اونجور که نشون هق میده نیس کوک
+بی تقصیرر فکر کردی باور میکنم حرفتوو ارهه میخوای بگی اونی که با اون دخترا میخوابید تو نبودییی؟(خنده عصبی)
=منظورم این نیس هق اون من بودم هق ولی انگار خودم نبودم هق نمیدونم چه اتفاقی واسم افتاده هق بود هیچی یادم نمیاد نه الان هق نه اون موقع انگار اصلا خودم نبودم لطفا باورم کن هق
+(تک خند)دیگه هیچی واسم مهم نیس هیچ کدوم از حرفات واسم مهم نیس حرفای تو برادر منو برنمیگردونه زمانی که برادرم داشت نابود میشد کجا بودی که این حرفارو بزنی بهشش هاا کجا بودی همه چی و توضیح بدی بهش همین حرف هایی که به من میزدی و میتونستیی به اون بگی اگه فقد خودخواه نبودی الان هوسوک زنده بودد!
= من من ترسیده بودم کوکک درکم کن هیچی یادم نبود انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده بود همه چی تیره بود خیلی ترسیده بودم شب تو بار بودم و صبح تو تخت کنار ی دختر بیدار میشدم و با ذهنی پوچ میدونی چه حالی داشتمم؟
+نمیرفتییی مجبور بودیی بری اون بار تفرین شدهه این حرفارو کسی میزنه که تو خونه خودش این کارو کرده باشه نه تو باررر
=کوک بهم گوش بدههه کجاا میریی؟
+تمومش کن همه چی دیگه تموم شده برادر منم مرده و باعثش فقد و فقد توعی هرچی هم بگی این حقیقت و تغییر نمیده پس بهتره تمومش کنی و گذشته نکبت بارم و یادم نندازی!
+فکر نمیکنم واسه امروز کاری داشته باشم درست نمیگم سرگرد کیم؟
_چیه؟ اره اره واسه امروز کاری نداری از فردا کارت شروع میشه
+خوبه پس تا فردا و امیدوارم چیزی از گذشته نشنوم مین یونگی چون فقد و فقد به خاطر قولی که به برادرم دادم الان زنده ای!
=کوک (غمگین)
+کوک مرده سرگرد مین همون روز که برادرش مرد اونم مرد من الان فقد و فقد سرگرد جئونم امیدوارم یادت بمونه!

اخرین گناهWhere stories live. Discover now