"تو گوشم زمزمه کردیو گفتی هیچچیز تو دبیرستان تا ابد باقی نمیمونه. گفتم حتی تو؟ خندیدی و گفتی حتی من. ولی وقتی نگاهم به خنده هات بود، سخت بود توجه کردن به حرف هات.
خیلی وقتها با کوچک ترین لمس ها از جانب یک نفر این تصور توی ذهن محبت ندیدهی ما شکل میگیره که انگار اون شخص اومده تا جبران تمام بدبختی هات باشه.
وقتی همیشه تکیهگاه بودی یا تکیهگاه نداشتی به خراب ترین دیوارها برای تکیه کردن اعتماد میکنی و درست موقعی که نفست سرجاش اومده و اون دیوار ترک خورده کمی از فشار زانو هات رو کم کرده ترک دیوار باز میشه و از هم میپاشه، تو میمونی، دست های زخمیت، بدن آسیب دیده ات، چشم هایی که انگار منتظر همین تلنگر بودن تا گونه هات رو شور کنن.
وقتی توی تنهایی هات و فرار از شلوغی هات از خودت خجالت میکشی کشنده ترین افکار بهت هجوم میارن، از قلبت برای عاشق شدن آدم اشتباه عذر میخوای و از بدنت برای سپرده شدن به آدم اشتباه. اعتماد کردن برات بی معنی میشه و احساسات برات بچه بازی. سهون هیچ وقت ناجی ِ من نبود، اینطور تصور کردم که این پسر تلفیقی از تمام خواسته ها و نداشته های منه، تمام عاشقانههای نداشته و آزار های کودکانه، من اعتماد کردم و شکستم، عاشق شدم و متنفر شدم، سهون منو ساخت، جونگین ترک خورده ی آسیب دیده رو مرمت کرد و خیلی ناگهانی محکم تر از قبل آسیب زد، زخم روی زانوم موقع دوچرخه سواری بچگی هام شد و من هربار با دیدن لبخند روی لب های دو نفر برای خودم دلسوزی میکنم. بیاغراق از اسمم که کنار تو تصور میکردم نفرت گرفتم و حالا تو دوباره اینجایی، اما نه من جونگین دبیرستانی و خامم و نه تو لبخند های قشنگ میزنی."دریسون یک فیکشن امگاورس و تا حدودی منطبق با اکثر قوانین امگاورسه.
البته با فاکتور از هیکل ریز امگاها و سطح اجتماعی پایین ترشون!الههی ماه دنیا امگاورس ما برای همه چیزی به اسم جفت حقیقی در نظر نگرفته ولی باند اتصال بین جفتهای مارک شده وجود داره.
تو دنیای دریسون اشارهی مستقیم و غیر مستقیم به باروری امگاهای مذکر داریم
هیت و رات هم که خداروشکر خودتون از من بهتر از برید :)فیک حداقل تو خط زمانی حال برای شما یک پاورباتم در نظر گرفته، نه یه امگای شکسته.
اپ دریسون فقط و فقط بستگی به خودتون داره، چون اولویت من برای اپ منظم هیپوفرنیاست. پس اگه میخواید هفتگی با دنیای امگاورس دریسون برید جلو فراموش نکنید تا حمایت نکنید چون من قرار نیست برای اپ دوتا فیکشن همزمان خودمو پاره کنم.
پارت اول... احتمالا در جریانید این روزها سالگرد مرور یکسری روز های سخته ولی به هرحال اگه احساس کنم منتظرید قطعا هفتهی آینده بدون آپ نمیذارمتون.
این بوک یه تشکر از شماست برای ۴۰۰ تایی شدن واتپد.
باز هم ازتون ممنونم بچهها.
بغل برای همتون🫂
YOU ARE READING
ᴅʀɪꜱꜱᴏɴ
Fanfiction«کامل شده» کاپل اصلی: سکای کاپل فرعی: چانبک (ورس) ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، درام، اسمات. "تو گوشم زمزمه کردیو گفتی هیچچیز تو دبیرستان تا ابد باقی نمیمونه. گفتم حتی تو؟ خندیدی و گفتی حتی من. ولی وقتی نگاهم به خندههات بود، سخت بود توجه کردن به...