با این حیاط و این محیط به خوبی آشنا بود. جدا از اینکه محل کار پدرهاش محسوب میشد اینجا همون جایی بود که برای اولین بار پسری رو با رایحهی هلویی مدهوش کننده دیده بود. پسری که خیلی زود عاشقش شد و خیلی زود از دست داد، و باز دوباره خیلی زود باهاش ازدواج کرده و همین امروز صبح باز هم برای مدت کوتاهی از دست داد. گوشش بدهکار نبود که رفتن جونگین موقته. آلفا قرار نبود با این حرفها آروم بشه.
حالا اینجا بود، نگاهش درست به محل خشک کردن لباسها افتاد و مکالمه و دیدار اولیهش با جونگین همون لحظه تو ذهنش شکل گرفت.
اما به لطف پدرش مدت زیادی غرق در افکارش نموند. چانیول و لبخند نرمش داشتند بهش نزدیک میشدند.-سلام بابا.
سهون اول سلام کرد و پدرش دستهاش رو گرفت. میدونست چانیول داره ملاحظهی سایر بچهها رو میکنه -از اونجا که اکثرا با توجه به شرایط عضو خانوادههای بد سرپرست بودند- وگرنه همونجا بی درنگ بغلش میکرد. هرچند که اون ساعت با توجه به برنامهی مورد نظر کانون احتمال رد شدن بچهها بسیار کم بود.
-خوب به نظر نمیای عسلم.
کی قرار بود پارک ۴۲ ساله رو قانع کنه که پسرش، بیون سهون آلفا دوست نداره عسلم خطاب بشه؟ هیچ کس. سهون هم دست از قانع کردنش برداشته بود.
-جونگین امروز صبح رفت بابا.
چانیول میدونست موضوع از چه قراره، باید با پسرش در این مورد مفصل صحبت میکرد.
-یه قهوه بخوریم؟
.
.
.-میدونم ممکنه خیلی از حرف من خوشت نیاد، ولی این جدایی به نفع جفتتونه.
چانیول با لحن ملایم اما قاطعی گفت. چند ثانیه ای صبر کرد که اگه پسرش حرفی داره به زبون بیاره ولی با دیدن سکوت سهون ماگ قهوهش رو روی میز کارش گذاشت تا صحبت جدیش رو با پسرش ادامه بده.
-در واقع بخوام صادق باشم، اشتباه اصلی ازدواجتون بود. رابطهتون بعد از چند سال جدایی هول داده شد سمت یه سربالایی خیلی بلند، در حالی که پاهاتون هنوز بیجون بود. و البته که الان نه زمان مناسب برای سرزنشه و نه حتی لزومی براش وجود داره. شما تو یه شرایط غیر عادی اضطراری بهم برگشتید و نمیشه منکرش شد.
پسر جوون نگاهش رو به زمین دوخته بود و در سکوت به حرف های پدرش گوش میداد. نه حالی برای بحث کردن داشت و نه حوصلهای، ترجیح میداد در حال حاضر تنها شنونده باشه.
-این مدت باعث میشه بیشتر روی خودتون تمرکز کنید. متوجهای برای یک پارتنر خوب بودن اول باید یه مرد خوب و انسان خوب باشی؟ پس ازش استفاده کن پسرم.
وقتی آسیبهای درونی خودت رو درمان نکنی به طرف مقابل آسیب میزنی، الان نیاز اصلی بهبود آسیب هاتونه نه کنار هم بودن. قرار نیست کار سختی انجام بدید، تو این چند ماه حتی روزی چند دقیقه هم به خودتون فکر کنید برای بهتر شدن مسائل کافیه. جونگین روی تور تمرکز میکنه و فشار کارش قرار نیست باعث فشار روی رابطهتون بشه و حتی برعکس، تو فرصت مناسبی داری که با خیال راحت به پک رسیدگی کنی بدون اینکه ناخواسته آسیبی به جونگین بزنی.
YOU ARE READING
ᴅʀɪꜱꜱᴏɴ
Fanfiction«کامل شده» کاپل اصلی: سکای کاپل فرعی: چانبک (ورس) ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، درام، اسمات. "تو گوشم زمزمه کردیو گفتی هیچچیز تو دبیرستان تا ابد باقی نمیمونه. گفتم حتی تو؟ خندیدی و گفتی حتی من. ولی وقتی نگاهم به خندههات بود، سخت بود توجه کردن به...