تو برام آسمون بودی، دلم پرواز خواست.
نوامبر 2018 کانون اصلاح تربیت، سئول.
صدای شکسته شدن انگشت هاش توی اتاق دوازده متری ِ روانشناس کانون میپچید.
جونگین مضطرب هربار یکی از انگشت هاش رو میفشرد و لب هاش به خاطر گزش های مداوم ترک خورده بودند. ناامنی، تمام احساسی بود که وجودشو پر کرده بود و امگای نوجوان احساس میکرد هرلحظه نیازش به اسپری روی میز بیشتر میشه. انگار نفس کشیدن آخرین کاریهی که از ریههای بیجونش بر میاد.آب گلوش رو به آرومی پایین فرستاد و خیره شد به چشم های مرد رو به روش.
لبخند گرمی به صورت داشت، باید بهش اعتماد میکرد؟-م.. من
خواست حرفی بزنه که با یادآوری اتفاقات چند روز اخیر بدنش به لرزه افتاد، رنگ پریدگی چهرهش بیشتر شد و مرد مقابلش به وضعیت پسر واکنش نشون داد.
-هی.. جونگین آروم باش عزیزم باشه؟
به جلو خم شد و دست های یخ زده ی پسر رو به روش گرفت.
-من میخوام کمکت کنم هوم؟ پس لطفا حرفایی که به آقای پارک زدی رو دوباره به من بگو.
نگاه جونگین به گوشه ی اتاق برگشت،
بتای قد بلندی که با وجود نگاه نگرانش لبخند مطمئنی به جونگین زده بود و همین قوت قلبی برای پسر بود. آقای پارک مهربون بود و جونگین در طول این پنج روز حضورش در کانون به خوبی متوجهی این حقیقت شده بود.دست های آقای پارک لای هم گره خورده بودند و تکیه اش به دیوارِگوشه ی اتاق بود.
نگاه نامطمئن جونگین دوباره سمت مرد رو به روش برگشت، دست های یخ زده اش هنوزم بین دست های گرم آلفا قرار گرفته بودند. انگار کم کم خودش هم داشت گرم میشد. ولی همچنان کلماتش گیر کرده بودند و بغض گلوش رو فشرده بود، ذهنش با جمله سازی قهر کرده بود و نمیتونست حرف هاش رو به زبون بیاره.
-م.. من..
آقای پارک تکیهش رو از دیوار گرفت و به سمتش اومد، لیوان آب مقابلش قرار گرفت و جونگین آب گلوش رو دوباره پایین فرستاد. حسابش توی این چند دقیقه از دستش در رفته بود.
+یکم آب بخور جونگین هوم؟ بکهیون وکیلیه که روی پرونده های کانون کار میکنه و ما میخوایم بهت کمک کنیم مطمئن باش.
لبخند گرمی زد و کنار مردی که بکهیون خطابش کرده بود نشست.
دست های جونگین از بین دست های بکهیون سر خوردند، لیوان آب رو با تشکری زیر لب از دکتر پارک گرفت و به لب هاش نزدیک کرد.
نگاه مضطربش بین دو مرد نزدیکش در گردش بود.
-جونگین آروم باش هوم؟
لبخند گرم بکهیون با تلاش دوبارش برای گرفتن دست پسر ترسیده ی رو به روش یکی شد...
- تو تقریبا همسن پسر منی جونگین... پس میتونیم باهم راحت ارتباط بگیریم. من قراره کار های حقوقی پروندت رو انجام بدم و مطمئن باش اجازه نمیدم خیلی اینجا بمونی پس فقط حرف هایی که به دکتر پارک زدی رو برای من هم تعریف کن.
YOU ARE READING
ᴅʀɪꜱꜱᴏɴ
Fanfiction«کامل شده» کاپل اصلی: سکای کاپل فرعی: چانبک (ورس) ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، درام، اسمات. "تو گوشم زمزمه کردیو گفتی هیچچیز تو دبیرستان تا ابد باقی نمیمونه. گفتم حتی تو؟ خندیدی و گفتی حتی من. ولی وقتی نگاهم به خندههات بود، سخت بود توجه کردن به...