جو سنگین و در عین حال در پر از جنب و جوش بود. حضور وارث سابقی که خیلیها فکر میکردند مرده باعث شده بود نگاه ها به دو نیم تقسیم بشه. برخی نگاهشون به شینآ و باقی نگاهشون زوم شده روی پسرش و مردی که پشت سرش قرار داشت بود و همه ی اینها نشون میداد که لونا یک توضیح به خیلیها بدهکاره.
لونای پک شمال، گلویی صاف کرد و بر خلاف انتظار لبخندی زد. دستی به دستمال گردنش کشید و بعد از مرتب کردنش شروع به حرکت کرد. مقصد پسرش و دامادش بود. یه آغوش باز و تحمیل شده به بکهیونی داد که هم نفس از آلفا گرفت و هم باعث شد طرف دیگهی سالن این سهون باشه که از حرص دندونهاش رو چنان محکم فشار بده که حتی امگای کنارش هم متوجه قدرت زیاد فکش بشه. امگا به خوبی متوجه میشد سهون گرگ آلفاش رو تا چه اندازه داره کنترل میکنه تا کنترل رو به دست نگیره و دست ها اون زن لعنتی رو از دور پدرش باز نکنه. نمیدونست گرمای فرا گرفتهی وجودش به خاطر خشم الفاست یا که دلیل خاص دیگهای داره.
-بکهیون! عزیزدلم.
دست های بکهیون خشک شده روی هوا مونده بود. انگار مغزش از قدرت پردازش افتاده بود.
-خوشحالم که به خونه برگشتی.
خشم به خوبی از سهون ساطع میشد و جونگین وقتی درست کنارش ایستاده بود وظیفهی خودش میدونست که کنترل آلفا رو به دست بگیره.
دستش رو بر خلاف افکاری که به منع مجابش میکردند روی دست الفا گذاشت و شروع به فشردنش کرد. انگار میخواست در سکوت ازش بخواد کنترل خودش رو حفظ کنه.
شینآ آغوش پسرش رو رها کرد و چهرهی ریلکسش میتونست راحت این موضوع رو نمایان کنه که هدفش تبرعه کردن خودشه، اونم در حالی که کم کم داشت حالت یک بغض مصنوعی به خودش میگرفت. حداقل که جونگین این رو برداشت میکرد! گفتن اینکه الفا به قصد خودش پک رو ترک کرده و اینکه بیون شینآ الان تا چه اندازه خوشحاله از برگشت پسرش توسط جونگین پیش بینی شد، پس لونای جدید زبون باز کرد تا مانع از پیش روی نقشه ی ناگهانی لونای مادر بشه. مهم نبود تا چه اندازه از سهون دلخوره، قرار نبود چشم هاش رو روی حقیقت اینکه آقای پارک و بیون تا چه اندازه تو دوران جهنمی کانون کنارش بودند و حمایتش کردند، ببنده.
- از اونجایی که سهون با ازدواج کردن که رسما آخرین مرحلهای که رهبر بودنش رو کامل میکنه انجام داده، با آلفا تصمیم گرفتیم که بر خلاف قوانین کهنه و عقب افتادهی پک به الفا بک اجازهی برگشت به خانواده و پک رو بدیم.
به نظر میرسید امگا کیم قصد داشت به همین زودی خودشو به رخ بکشه. چیزی که شینآ رو میترسوند. لونای جدید انگار قرار نبود فقط همسر آلفا باشه، قرار بود کنار اون برای خودش قانون وضع کنه!
YOU ARE READING
ᴅʀɪꜱꜱᴏɴ
Fanfiction«کامل شده» کاپل اصلی: سکای کاپل فرعی: چانبک (ورس) ژانر: امگاورس، ازدواج اجباری، درام، اسمات. "تو گوشم زمزمه کردیو گفتی هیچچیز تو دبیرستان تا ابد باقی نمیمونه. گفتم حتی تو؟ خندیدی و گفتی حتی من. ولی وقتی نگاهم به خندههات بود، سخت بود توجه کردن به...