𝘕𝘦𝘸 𝘰𝘱𝘱𝘰𝘳𝘵𝘶𝘯𝘪𝘵𝘺(𝘊𝘩𝘢𝘯𝘩𝘰)

218 22 2
                                    

𝗦𝗰𝗲𝗻𝗮𝗿𝗶𝗼~
Genre: Slice of life

- هی چان، چانگبین زنگ زد و گفت بری استودیو.

دست از آب‌پاشی حیاط برداشت و به سمت پسر چرخید. تیشرت اورسایزش و شلوارکی که تا بالای زانوش بود چشم‌های چان رو خیره می‌کردن.

- مینهویا یه لحظه بیا اینجا.

مینهو بعد از اعلام خبرش چرخید تا دوباره وارد خونه بشه اما با شنیدن صدای چان متوقف شد و به سمتش رفت. هنوز کاملا نزدیک پسر هم نشده بود که سرمای غافل‌گیر‌کننده‌ای بدنش رو پوشوند به طور غریزی چشم‌هاش رو بست تا آب واردشون نشه.

صدای قهقهه‌ی چان بلند شد به دنبالش نفس حرصی مینهو به گوش رسید. سر تا پاش خیس بود. سمت چان دوید و شلنگ رو از دستش گرفت.

- مردک پیر می‌کشمت. وایسا!

چان عقب عقب رفت و وقتی نزدیک شدن مینهو رو دید شروع به دویدن کرد. دور حیاط می‌چرخید و مینهو مثل گربه دنبالش می‌رفت. شلنگی که دست مینهو بود آب رو از پشت سر به سمت چان می‌پاشید.
صدای خنده‌ی هر دوشون بلند شده بود و لباس‌هاشون به بدنشون چسبیده بود.

- این شوخی‌ها رو از کی یاد گرفتی، ها؟

- مگه...بده؟ببین... خنک شدیم.

چان ایستاد و در حالی که نفس‌نفس می‌زد جواب مینهو رو داد‌. بلافاصله شلنگ رو از دست پسر کوچکتر قاپید و این بار به سمت آسمون گرفتتش.

حالا قطرات‌ آب، مثل بارون روی بدنشون می‌ریخت و لبخندشون رو عمیق‌تر می‌‌کرد.

مینهو با چشم‌های بسته چرخی به دور خودش زد و چان با اشتیاق و‌ ذوق نگاهش کرد.

شلنگ رو زمین انداخت و سمت پسر رفت. مینهو وقتی قطع شدن آب رو حس کرد چشم‌هاش رو باز و به چان نگاه کرد.

بدنش به خاطر خیس شدن کاملا معلوم بود و باعث شد مینهو بزاقش رو به سختی قورت بده. اصلا متوجه این نبود که وضعیت خودش بهتر از چان نیست!

چان یک قدمی پسر ایستاد و چتری‌های خیس مینهو رو بالا زد. دم عمیقی گرفت و بوسه‌ی کوتاه‌ی روی گونه‌‌اش نشوند.

- نظرت چیه... بریم لباس‌هامون رو عوض کن.

مینهو فقط سری تکون داد و با گونه‌های رنگ‌گرفته‌ش به سرعت سمت خونه رفت.

- همین الان به چانگبین زنگ‌ بزن و بگو استودیو کنسله کریستوفر چان!

𝘚𝘬𝘻 𝘰𝘯𝘦𝘴𝘩𝘰𝘵Donde viven las historias. Descúbrelo ahora