همانطور که طول تالار نیمهتاریک را میپیمود، دستش را به آرامی روی سینهاش میکشید بلکه قلب دیوانهاش رام شود.
لباس حریر و مشکی رنگی که کاملاً تنِ برهنهاش را بهنمایش گذاشته بود، با هر قدم به اینطرف و آنطرف میجهید و نگاه نگهبانها را به بدنش جذب میکرد.
تکهای ساتن، خصوصیترین بخش بدنش را پوشانده بود و تنها به تن داشتن آن لباس خاص کافی بود تا همه با چشمهایی گرسنه بدن پسری را نظاره کنند که "کیسهی خون" موردعلاقهی شاهزاده بود. پسری که هیچکس جز فرزند ملکه مدوسا، اجازهی نوشیدن از خون سرخ او را نداشت!
به انتهای تالار که رسید، قدمهایش را پرطمأنینه برداشت. تهوع شدیدی که چند ساعتی میشد به سراغش آمده بود، به حال بدش دامن میزد.
با چند ضربه به قفسهی سینهاش، قلب بیقرارش را برای تمام بیتابیهایش سرزنش کرد و قبلاز آنکه حتی بتواند از آنجا بودنش پشیمان شود، درِ اتاق نیمهباز شد.
این یک دعوت بود؟ بدون شک همینطور بود! احمقانه بود اگر که فکر میکرد شاهزادهی خونآشام تا آن لحظه متوجه عطرش نشده بود. بزاقش را قورت داد و سعی کرد ریههایش را وادار به عمیقتر نفسکشیدن کند.
صدای زمزمههای نگهبانهای اقامتگاه شاهزاده بالا گرفت و این، پسر حریرپوش را بیشاز پیش مضطرب کرد.
«گفته بودم که از همه خاصتره؛ از وقتی که به قلعه آوردنش و شاهزاده از خونش نوشیده، تبدیل به تنها کیسهی خونش شده. شرط میبندم خیلی شیرینه.»
در با صدای ناچیزی بیشتر باز شد و پسر معنای آن را میدانست؛ شاهزادهی خونآشام، بیصبر شده بود.
گرهی دستمالگردن مشکی رنگی که به دور گردنش بسته شده بود را سفتتر کرد و با کشیدهشدن دستمال بر روی پوستش و سوزش آن، لب گزید.
تنها چند قدم دیگر کافی بود تا دستی از تاریکی خارج و با گرفتن مچ دستش، او را به داخل اتاق بکشاند. نفس در سینهاش حبس و خون با فشار بیشتری در رگهایش به جریان در آمد. درِ اتاق با صدای بلندی به هم کوبیده شد و تنِ پسر مثل آهویی به دام افتاده، اسیر دستهای شاهزاده شد.
خونآشام دم عمیقی از عطرش گرفت و تهیونگ این را زمانی متوجه شد که سرمای بازدم مرد را جایی نزدیک به ترقوههایش احساس کرد.
برای چشمهای پسر زادهی انسان، غیرممکن بود که چیزی جز دو کریستال بهرنگ شراب سرخ را در آن تاریکی تشخیص بدهند اما همان کافی بود تا بذر بغض کاشتهشده در گلوی آدمیزاد، به سرعت رشد و راه نفسش را تنگتر کند.
![](https://img.wattpad.com/cover/354684670-288-k973920.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
𝐌𝐚𝐫𝐨𝐨𝐧 [𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕]
Romansa[مارون یعنی خرمایی مایل به قرمز!🩸] 𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚:𝙆𝙤𝙤𝙠𝙑 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙑𝙖𝙢𝙥𝙞𝙧𝙚 | 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 | 𝙍𝙤𝙮𝙖𝙡 | 𝙎𝙢𝙪𝙩+18 ❌ورژن ویکوک مارون رو میتونید در همین اکانت بخونید. ❌ تهیونگ پسریست چشمخرمایی و زادهی انسان که در قلعه به "کیسهی...