part 10

723 120 32
                                    


"سکسکه ی بی پایان"

تهیونگ نچی کرد و برای بار دهم تلاش کرد تا با حبس کردن  نفسش سکسکه اش رو بند بیاره اما صحنه ی هیکل لخت کوکی گردویی از جلوی چشماش کنار نمی رفت و حتی با قدرت تمام و لبخند خپیث بیشتر و بیشتر ذهنش رو به بازی می گرفت.

_لازمه بترسونمت؟

تهیونگ سری به معنای نه تکون داد حتی نمی خواست حرف بزنه با حرف زدن فقط بیشتر سکسکه اش توی ذوقش می خورد و اعصابش رو بهم می ریخت اما دلش می خواست کله ی جئون رو بین دستاش بگیره و انقدر فشار بده تا مثل یه گردوی پوست کاغذی بترکه آخرشم با آرامش مغزش رو بخوره و از نبود پسر نفس راحتی بکشه.

گردو تمام مدت با لبخند نصفه نیمه ای پسرکی که یک ثانیه سرخ بود و ثانیه ای دیگه سفید بود رو می پایید و توی مغزش فقط از هیکلش تقدیر می کرد چرا چون امگای بیچاره اش از شدت شوکِ هیکل بسی چشم گیرش از دست سکسکه به مردن رسیده بود.با رسیدن به مغازه تهیونگ سریع خودش رو داخل پرت کرد تا لیوان آبی بخوره و این سکسکه ی کوفتی رو بفرسته سَرِ بقیه کار و بار هاش اما با ندیدن هوسوک هیونگش و پسرک کوچولو بعد از دقایقی شوک دور خودش چرخید.

_هی هی چی شده؟

_نیستن

_کیا نیستن؟

_فشفشه و هیونگ نیستن

کوک ابروش رو بالا انداخت و برگه ی آبی رنگ رو سمتش گرفت.

_روی ورودی بود متوجهش نشدی ضمنا سکسکه ات قطع شد بابونه

تهیونگ با بابونه صدا زده شدن توسط کوکی نگاهش رو از کاغذ به چشم های گرد و تیره ی آلفا دوخت و همون زمان بود که سکسکه پر قدرت تر از قبل برگشت و مشت محکمی توی دهن تهیونگ زد.تهیونگ آهی کشید و گردو رو هل داد.

_اگه..کمک..نمی..کنی..برو..

کوک خنده ای به طرز صحبت پسر کرد و خم شد تا جعبه ی جلوی پاش رو برداره.

_کمکت می کنم بابونه

و با لبخند نیش داری پسر رو تنها گذاشت.تهیونگ متعجب از تغییر خلقیات جفت دیوونش همراه با سکسکه ای آهی کشید و متاسف سرش رو تکون داد.وقت  زیادی نداشت و باید هر چه سریع تر وسایل رو جمع می کرد تا به پک یورو برن و حالام که فشفشه نبود احساس سبکی می کرد اما نمی شد مانع دلتنگی که عین یه پیچک دور قلبش می پیچید و در نظر نگیره.

 
_____________________
 

جین آهی کشید و نگاهش رو بین آلفا و امگای پایگاه چرخوند.

_نمیفهمم چرا همتون دارین جمع می کنین بیاین اونور خودتون کار و زندگی ندارین؟

کانگ دا-به هرحال من و هیونگم باید بیایم دوتا نظامی نیازه

Kamomiru | kookvWhere stories live. Discover now