part 11

576 99 12
                                    

"پاپا"



جیمین اخمی به هوسوک کرد و پوف کلافه ای کشید.

_اگه می دونستم می خوای فشفشه رو بیاری تا از زیر کار در بری نمیذاشتم

هوسوک اما بدون توجه به جیمینی بداخلاق دوباره فشفشه رو به هوا پرت کرد و گوشش رو دو دستی تقدیم قهقه های شاد فشفشه کرد و با لذت بهشون گوش داد.

_منم بچه می خوام

جیمین متعجب از حرف هوسوک سمتش برگشت.

_نکنه انتظار داری از روی هوا اسپرم بگیرم و بچه بسازم؟

هوسوک نیشخند خبیثی زد و همراه فشفشه روی نوک پا سمت جیمین رفت.

_نوچ انتظار دارم از خر شیطون پیاده شی و...

قبل از اینکه صحبت دیگه ای بشه جیمین لگد محکمی هواله ی پایین تنه ی هوسوک کرد و با لبخند آرومی نگاهش کرد.

_الان میتونی انتظار این و داشته باشی که آرزو به دل بمیری آلفای حشری

هوسوک با صورت سرخ از درد و نفس بند اومده نگاه بیچاره ای به جیمین کرد و جیمین اما بدون توجه بهش فشفشه ای که از خنده در حال بیهوش شدن بود رو در آغوش گرفت.

_زود خودت رو جمع و جور کن پس فردا باید بریم

 
__________________________
 

مدتی می شد که آلفا و امگا توی آغوش سکوت فرو رفته بودن دقیقا بعد از حرکت سوییت طورانه ی بابونه جئون خفه خون گرفته بود و فقط رشته های رامنش رو هورت کشان بالا می فرستاد،بابونه واقعا دوست داشت ببینه پشت پرده ی تیره مغز جئون چی میگذره ولی جئون مشخصا علاقه ای نداشت و صد البته که بهتر بود بابونه بی خیال اون پرده ی ضخیم بشه فقط رامنش و بخوره و از نسیم شبانگاهی که همراه عطر خاک خیس به مشام می رسید لذت ببره.

جئون اما درگیر ذهن کثیفش بود؛چطور می تونست با یه بغل غیر مستقیم و بوسه ی غیر مستقیم تر چنین چیز هایی رو توی ذهنش تصور کنه؟تا قبل از این اتفاقات فکرش رو هم نمی کرد همچین آلفایی باشه اما حالا با حضور بابونه و عطر لذت بخشش تصور های خاک بر سری زیادی توی مغزش چرخ می خورد.

گرگ تهیونگ رو می دید که یواشکی می خواد سرک بکشه اما اگه الان امگا توی مغزش میومد دمش رو روی کولش نمیزاشت و فرار نمی کرد؟پس جئون گردویی تمام تلاشش رو برای جلوی امگا رو گرفتن کرد و در نهایت با خوردن آخرین رشته از سر جاش بلند شد.

_چند تا جعبه ی دیگه مونده جا به جاشون می کنم بعدم میرم

تهیونگ سرش رو به آرومی تکون داد و زمزمه ی آرومی کرد.

Kamomiru | kookvWhere stories live. Discover now