3

47 5 2
                                    

رییسش بلاکش کرده بود؟؟
ینی چی ینی فقط بخاطر اینکه دیر جوابش و داده بود باید بلاکش میکرد؟اونم کارمند وفادارش که 7 سال براش کار کرده بود؟
امکان نداشت.
تصمیم گرفت به دفتر رییس بره تا ببینه موضوع چیه.

×قربان؟

_بیا اینجا پارک

×بله قربان

_بیا اینجارو امضا کن

×اون چیه قربان

_استفا نامته چون دلم نمیاد اخراجت کنم پس باید خودت استفا بدی

×اما من نمیخوام

_بهت حق انتخاب دادم؟

×قربان میخوام دلیلتون رو بدونم.

_دلیل ندارم

×پس چرا میخواین بی دلیل اخراجم کنید در صورتی که من 7 ساله که دارم با وفاداری و سخت کوشی کار میکنم.فقط بخاطر اینکه دوست پسرم بهترین دوستتونه؟؟این اصلا دلیل محکمی برای کاراتون نیست.

_درسته بخاطر همینه

×اما مشکلش چیه؟

_دلم میخواد بری توی شرکت هوسوک کار کنی تا بیشتر پیشش باشی

×چی؟

_یبار یچیز رو میگم

×قربانننن واقعا ممنونم دستتون درد نکنه ینی میتونم برم؟

_اره معلومه

×ولی بعد من قراره به کی اعتماد کنید؟؟

_جئون جونگکوک

×چی؟؟اما شما که هنوز اونو حتی از نزدیکم ندیدین

_تو بهم معرفیش کردی و گفتی ازش مطمعنی درسته؟

×بله

_حالا چه نسبتی باهات داره؟

×دوست صمیمیمه

_واو

×ما سالهاست باهم دوستیم من همیشه هوا..

با تقه ای که به در خورد حرفش نصفه موند و به در نگاه کرد.

+میتونم بیام داخل

_بیا

در و باز کرد وارد اتاق شد.وقتی دوستش و اونجا دید تعجب کرد اما چیزی نگفت.

+جناب کیم؟

_جناب جئون؟

+اول من سوال کردم

_بعدم من سوال کردم

+برای مصاحبه اومدم

_منتظر بودم برای مصاحبه بیای

جیمین که جو سنگین بین اونارو دید ترجیح داد از اتاق خارج بشه و مطمعن بود دوستش قراره گند بزنه اون خیلی رک بود اما به شدت احساساتی و کوچک ترین چیزی قلبش و ازار میداد و اون ازین میترسید که رییسش اون قلب کوچیک و برنجونه.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 18 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

kim kookWhere stories live. Discover now