+ سهون...
زمزمه کرد و محوِ اون دو گویِ سیاه شد. دو گویِ سیاهی که با عشق بهش نگاه میکردن.- وقتش نشده از درصد تلخیت برای من کم کنی شکلاتتلخ؟
دست روی سینهش گذاشت و دوباره خواست ازش فاصله بگیره که اینبار هم محکمتر میون دستهای اون پسر اسیر شد.
- کای... گفتی آدمی رو پیدا کنم که دوباره بتونم بهخاطرش زندگی کنم...
گفت و چشم به سر پایین افتادهی پسرِ مو فندقی انداخت.ادامه داد:
- پیدات کردم. میخوام بهخاطرت زندگی کنم. خوب و درست. دلیل من برای خوب زندگی کردنم میشی؟جوابی نگرفت و ناامیدانه صورتش رو خم کرد تا بتونه چشمهای اون پسر رو ببینه.
- کای؟با سر انگشت هاش موهای پسر رو از روی چشمهاش کنار زد و لب زد:
- نمیخوای جوابم رو بدی؟چشمهای پسر که مشخص شد لبخند محوی زد.
- من دلیلم رو پیدا کردم. من پیدات کردم و از وقتی دیدمت با هیچکسی نبودم، درواقع نتونستم باشم. شبهام رو تنهایی سر کردم. منی که مدت زیادی بود شبهای شلوغی داشتم! ازت نمیخوام شب هام رو پر کنی، نه تا وقتیکه خودت نخوای. میخوام روزها جلوی چشمم باشی، میخوام فقط ببینمت. میخوام فرصت بدی این علاقه رو به عشق تبدیل کنیم.با دیدنِ خیسی چشمهای جونگین، اخمی میون ابروهاش اومد.
- یا! یا چته کیم کای؟ باز گند زدم؟پسر کوتاهتر سری به طرفین تکون داد. اشکهاش رو پس زد و با ارومترین صدای ممکن گفت:
+ چطوری بهت اعتماد کنم؟ به آدمی که هرشب با یهنفر بوده چطور اعتماد کنم و باور کنم تعهد رو بلده؟- شاید بشه بهم فرصت بدی... اگه نتونستم بهت ثابت کنم تعهد رو بلدم، همونجا تمومش میکنیم.
سکوتِ پسر رو که دید دوباره اروم اسمش رو صدا کرد:
- کای؟دمعمیق جونگین از چشمهاش دور موند. دست روی سینهی سهون گذاشت و کمی ازش فاصله گرفت.
+ باشه.
اینو دقیقاً تو حالتی زمزمه کرد که توی چشمهاش نگاه میکرد.لبخند قشنگی روی لب های سهون شکل گرفت که کای انگشت اشارهشو تهدیدوار جلوش تکون داد.
+ ولی یادت نره. قرارمون اینه هروقت گند زدی همونجا تمومش کنیم.- قبوله!
حالا لبخندش تبدیل به خندهی دندوننمایی شده بود و کای رو هم به خنده انداخت.- حالا افتخار میدی باهام بیای؟
پسر کوچکتر پشتچشمی نازک کرد و جلوتر ازش راه افتاد.
دستش که میون انگشتهای سهون اسیر شد، با نگاهی سوالی سمتش برگشت.
پسر بزرگتر ابرویی بالا انداخت.
- اینجوری بهتره.
ESTÁS LEYENDO
𝖳𝗁𝖾 𝖵𝗂𝗋𝗀𝗂𝗇 𝖡𝗂𝗍𝖼𝗁
Fanfic[ عوضیِ باکره ] - همیشه انقدر اعتماد بهنفست بالاست؟ + تو هم همیشه انقدر پررو و بیپروایی؟ - بستگی داره. ببینم، تو اصلا میدونی من کیام؟ + اره، سوراخیاب محله. - 𝖥𝗂𝖼 : 𝖳𝗁𝖾 𝖵𝗂𝗋𝗀𝗂𝗇 𝖡𝗂𝗍𝖼𝗁 - 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾 ; 𝖣𝗋𝖺𝗆, 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖲𝗆�...