𝖯𝖺𝗋𝗍 3

440 114 61
                                    

با سری پایین افتاده از اتاق بیرون اومد و با چهره‌ی نحسش روبه‌رو شد.

تنه‌‌ی محکمی بهش زد و از کنارش رد شد.

- واسه برگشتن به شغلت، اگه خواستی شرطمو بشنوی...

+ کون‌لق خودت و شغلی که به تو مربوطه.
لحظه‌ای برگشت و با تندی اینو گفت.

سهون دستاشو به سینه زد و با همون ژست مسخره‌ش به دیوار تکیه زد.
- شماره‌تو پیدا کردم و بهت زنگ زدم، اگه پشیمون شدی بهم زنگ بزن.
اینارو در حالی گفت که جونگین داشت می‌رفت سمت رختکن.

عصبی لباساشو پوشید و بی این‌که حتی نیم‌نگاهی سمت سهون بندازه ساکشو رو دوشش انداخت و رفت.

وقتی از در بیرون زد، اولین چیزی که به ذهنش اومد این بود که "چه‌غلطی داری می‌کنی کیم جونگین؟"

برای زدنِ مخِ اون پسره‌ی عوضی، باید جلوی چشمش می‌بود. باید هرروز می‌دیدش. باید هرروز برای به‌دست اوردنِ خودش حریص ترش می‌کرد و بااین اتفاق یه‌تنه گند خورده بود به همه‌چی.

خونه نرفت و خودش رو اواره‌ی کوچه و خیابون‌های سئول کرد. تقریبا چندساعتی گذشته بود و بالاخره جونگین تصمیمشو گرفت.
تهش این بود مجبورش می‌کرد باهاش بخوابه دیگه؟
از این بیشتر بود مگه؟

کلافه دستی توی موهاش کشید و به شماره‌ی سیو نشده‌ش خیره شد.
" به‌خاطر هیونگ! "
قبل از این‌که گوشی رو لمس کنه و تماس برقرار شه اخرین چیزی که از ذهنش گذشت این بود.

- بیا جلو دختر خوب.
دختر مطیعانه جلو اومد.

- زانو بزن.
همین‌کارو انجام داد.

- خوبه، حالا کارتو بکن.

گفت و بقیه‌ش رو به خودِ دختر واگذار کرد که گوشیش زنگ خورد.

تای ابروش بالا پرید و نیشخندی گوشه‌ی لبش اومد.

- چرا ایستادی؟ کارتو بکن.
دید دختر دست از کارش کشیده با اخم ریزی خطاب قرار دادش.

+ اخه تلفنتون...

با تشری که سهون بهش زد، لال شد.
- تلفن من به تو ربطی داره؟

ترسیده، سری به چپ و راست تکون داد و مشغول باز کردن کمربند سهون شد.

صداشو صاف کرد و تمام سعی خودشو به‌کار گرفت که هیجانشو بروز نده.
- اوه سهون هستم!

+ می‌دونم عوضی.

خنده‌ی بلندی کرد.
- خوبه.
+ می‌شنوم.

تای ابروی سهون بالا رفت.
- چیو؟
+ شرط تخمیتو.

دختر با لوندی شلوار پسر مقابلش رو از پاش بیرون اورد و حالا با باکسر برامده‌ش روبه‌رو شده بود.

- عا عا عا! مودب باش کیم‌کای!
کمی سکوت برقرار شد که با صدای سهون شکسته شد.
- زنگ زدی شرطمو بشنوی؟

𝖳𝗁𝖾 𝖵𝗂𝗋𝗀𝗂𝗇 𝖡𝗂𝗍𝖼𝗁Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora