4 - I hate Dior.

100 24 4
                                        

ساعتِ 02:30AM | کلابِ رز-بی.


_نوبت توئه ته

صدای سارا که به خاطر مستی کلماتش رو میکشید و دستشو دور شونه های فرد کناریش مینداخت ، لابه لای موزیک کر کننده ی کلاب شنیده شد.

امشب با اکیپی از بچه های دانشگاه، کلاب همیشگی رو برای دورهمی هر ماه انتخاب کرده بودن.

بطری سبزرنگ سوجو که تا قطره آخرش نوشیده شده بود، روی میز شیشه ای و شلوغ وسطشون چرخید و روی تهیونگ و پسر رو به روش_ جیمین_ افتاد.

_معلومه که جرعت.

تهیونگ با چرخوندن چشماش و لم دادن بیشتر روی مبل قرمز رنگ گفت.

جیمین با شیطنت که به خاطر مست نشدنش محض رضای مسیح هنوز به شهوت تبدیل نشده بود، خنده ای کرد و در گوشی ایده‌اشو با سارا در میون گذاشت. سارا میدونست چی از همه بیشتر برای تهیونگ جرعته‌ و...
اونم دانشگاه بود!

_ اینو بزن.

جیمین رژلب رو از دست سارا گرفت و روی میز گذاشت. بچه ها سرگرم شده وول  میخوردن و منتظر بودن.

تهیونگ تک خنده ای کرد و رژلب رو برداشت. بافت یشمی رنگی تنش بود که بیش از حد بهش میومد و موهای مواجش روی چشماش ریخته بود. بین بچه های اکیپ‌تقریبا سه چهارمشون  تهیونگ رو توی جرعت حقیقت، به عنوان جذاب ترینِ جمع انتخاب کرده بودن. جیمین پرحرف ترین ِ این اکیپ و تهیونگ کم حرف ترینش بود. و اون اصلا حوصله بازیگوشی های سولمیتش رو مخصوصا بعد از امتحان سخت امروزش نداشت.

سرش رو بالا آورد و با چشم و ابرو سعی کرد کرمی که جیمین می‌خواست بریزه رو تو چشماش بخونه. با تسلیم شدگی درب رژلب دیور رو برداشت و برای بار آخر چشم غره ای سمت سارا پرتاب کرد.

قانون این بازی برای این جمع، سوال نپرسیدن بود.

بی هیچ حرفی رژلب رو که چیز خاصی از تناژ رنگی و اطلاعاتش روش ننوشته بود، به لبش مالید. و مجبور بود تا آخرین منطقه ی اون دوتا ماهیچه ی فاکی خوشگلش رو رنگی کنه.

سارا اون بین دور از چشم بقیه، لگدی به پای پسر بغل دستیش که با نگاه هیزش سعی داشت از تهیونگ فیلم بگیره زد و پسر با ترس گوشیش رو خاموش کرد.

تهیونگ کارشو تموم کردو دستش رو پایین آورد ، خنده ی سر به زیری از اسکول بازی های دوستاش کرد. دستش رو دراز کرد تا رژلبو به سارا بده ولی وقتی دختر خم شد تا رژ رو ازش بگیره، بوسه ی محکمی رو گونه ی بدون میکاپ ولی صافش گذاشت و با خنده عقب کشید.
سارا جیغ حرصی زد و در حالی که انگشت وسطش رو نشون میداد سعی کرد رژ رو پاک کنه.

...........

ساعت نزدیک سه بود و تهیونگ با یاد آوری کلاس های مهم فرداش، سمت جیمین خیز برداشت و بهش گفت که باید بلند شه.این  تهیونگ بود که بعد از کلی التماس از جیمین خواسته بود که با ماشینش به کلاب بیارتش تا بنزین زدن بعد از کلابو بپیجونه.

جیمین با گفتن" اول دستشویی بعد خدافظی" سمت دستشویی رفت تا آبجو های توی معدش رو خالی کنه. و تهیونگ که حوصله اش سررفته بود بهش گفت که باهاش میاد‌‌.

جیمین کمی مست بود پس بدون توجه به پسر غریبه ای که بین راه باسنش رو لمس کرد در دستشویی رو فشار داد و خودش رو داخل انداخت .تهیونگ پشتش وارد دستشویی شد اما قبل ازینکه کاملا از مرد دور بشن انگشت وسطش رو بهش نشون داد.

جیمین خنده های عجیب از سر مستیش که تهیونگ بهشون عادت کرده بود، رها کرد و خودش رو داخل یکی از اتاقک های دستشویی انداخت. در همین حین پسر بزرگتر صبر کرد تا پسر درشت اندامِ غریبه که به چشمای تهیونگ زل میزد، بیرون بره و بعد سمت آینه برگشت. خنده ای به قرمزی احمقانه و نامرتب دور لبش، که شاهکار جیمین بود با اسم" دارم لباتو خوردنی تر میکنم اونی" ، شیر آب رو باز کرد و دستاشو شست.

پسر موصورتی با لبخند و بی حواسی از دستشویی درومد. تهیونگ که هنوز سرش رو بالا نیاورده بود ابرویی بالا انداخت و در حالی که مشت های آب رو به لباش می‌مالید گفت:

_چیم تو دوباره رکورد سریع ترین...(مشت دیگه ای از آب)...دستشویی رو زدی.

جیمین خنده ای کرد و شیر آب کناری تیهونگ رو باز کرد تا دستای رژی شده اش رو پاک کنه.

در همون حین تهیونگ سرش رو بالا آورد و   همون لحظه هردو پسر متوجه چیزی شدن .

یه چیزی اشتباهه.

تهیونگ اخم مشکوکی کرد و مشت دیگه ای رو به لباش پاشید.

دو مشت دیگه

یکی دیگه

یکی دیگه...

تهیونگ با وحشت به سمت جیمین برگشت. جیمین هم با بهت سرش رو بالا آورد و توی چشمای دوستش که حالا قیافش دست کمی از جوکر نداشت نگاه کرد.

_قسم میخورم که نمیدونستم.

تهیونگ با حالت زار دوباره لباشو سابید ولی... هیچ تغییری نمیکرد.

_ج..جیمینا...من فردا باید برم دانشگاه.

جیمین قدمی به عقب برداشت و دستاش که هنوز مثل قبل رنگی بود رو به علامت تسلیم بالا آورد.

_این لنتی چهل و هشت ساعته بود!

تهیونگ با یادآوری زمانی که سارا با ذوق رژلب چهل و هشت ساعته دیور مادرش که براش یادگاری گرون قیمتی بود رو بهش معرفی می‌کرد ، نالید و موهاش رو چنگ زد.

_به فاک رفتم.
جیمین قبل ازینکه با سرعت از دستشویی بزنه بیرون و تهیونگ بعد از نگاه کردن به قیافه ی خودش توی آینه گفت.

__________دیلی موزیک تلم، که حتی از اکانت واتپدمم سوت و کور تره: Music_Daili.

US | KOOKVTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon