نامجون تا صبح بالا سر جین نشسته بود پارچه خیس رو پیشونی جین میذاشت و هردفعه خیسش میکرد
جین صبح با حس ضعف تو بدنش بیدار شد لبای قلوه ای ترک خوردشو از هم از باز کرد
«تشنمه!»
نامجون سریع یه لیوان اب جلو لبای جین گرفت پشت کمرشو گرفت رو به جلو خمش کرد که راحت اب بخوره
«بهتری؟چیز دیگه ای نمیخوای؟»
جین بی حال نگاه نامجون کرد سرشو به نشونه نه تکون داد
«استراحت کن نمیخواد بلند شی ولی قبلش اینو بخور حالتو بهتر میکنه»
«تو تقصیری نداشتی نامجون تو با پدرت فرق داری پس اصلا متاسف نباش ازت ممنونم واقعا که حواست بهم هست»دراز کشید و لحاف رو خودش کشید و دوباره خوابید..
نامجون پارچه خیس شده رو روی پیشونی جین گذاشت و بلند شد
از اتاق رفت بیرون یکی از افراد قابل اعتمادشو دم در نگهبان گذاشت و یه خدمتکار برای مراقبت از جین تو اتاق گذاشت
خدمتکار دیشبی رو دید صداش زد
«سویون! بیا باهات کار دارم»
خدمتکار با شنیدن شدن اسمش برگشت و خودشو به نامجون رسوند تعظیمی کرد
«بفرمایید رییس درخدمتتونم»
«اون کاغذ رو از کجا پیدا کردی؟کسی بهت داد؟»
«نه قربان من اومدم اتاقتون رو مرتب کنم این کاغذ رو لباس رییس ایگا بود من کنجکاو شدم بازش کردم که نوشته بود غذا مسمومه ازش نخور برای همین دیشب اومدم »
«تو اینجا چندین ساله هم اشپزی میکنی هم دستیار طبیبی...میدونی اون سم چیه؟»
«راستش میدونم چیه ولی خب ازش پادزهری نیست فکر کنم طبیب بهتون گفته باشن»
«اره گفته ..ولی تو خیلی وقته اینجایی از موقع جنگ پدرم با رییس قبلی ایگا تو به اینجا اومدی طبیب گفت سم از یه گیاهی تو منطقه ایگا بود که با اینجا فاصله زیادی داره»
«خب میتونی براش یکی درست کنی؟در ازاش بهت پول هم میدم با هر رنگی که دوست داره »
«بله؟ام خب حتما درست میکنم ولی اینجا لباسای خدمتکارا ساده اس و پارچه انچنان خوبی نداریم »
«هرچیزی نیازه بنویس و به یکی از نگهبانا بده بره بخره »
«چشم»
نامجون سمت اتاق پدرش رفت و بدون در زدن وارد شد
«پدر مشکلت با جین چیه هان؟اون برای منه و تو حق نداری تو کارای من دخالت کنی!»
پدر نامجون سرشو بلند کرد اخمی کرد
«عقلتو از دست دادی نه؟ نمیشه تو باید به یه دختر ازدواج کنی و بچه دار بشی نسل کیم و قبیله ناگائو باید ادامه پیدا کنه نمیذارم با اون پسر نحس باشی اونو تو سرت فرو کن»
«قربان انگار دارن هزیون میگن تبشون خیلی بالاس طبیب رو صدا زدم»
YOU ARE READING
𝐒𝐀𝐌𝐔𝐑𝐀𝐈 | NJ [Completed]
Fanfiction.侍⚔. کیم نامجون رهبر قبیله ناگائو و کیم سوکجین رهبر قبیله ایگا دو سامورایی قهار که اجدادیانشون باهم نبرد میکردند و برتری خودشون رو ب هم ثابت میکردند البته با کشتن رهبر اون یکی قبیله ...ولی چی میشه که سحرگاه روز نبرد کیم نامجون شرط کشتن سامورایی رو...