نامجون بلند شد و شمشیرشو دراورد سمت امپراطور حمله کنه ولی یکی زودتر از اون حمله کرد
جین شمشیرشو از غلاف دراورد سمت امپراطور حمله کرد و در کسری از ثانیه شمشیرشو وارد سینه امپراطور کرد
بقیه اعضای گروه سمت نگهبان و سربازا حمله کردن
«این برای تموم کثافت کاری هات»
دوباره شمشیرشو دراورد وارد سینه اش کرد
«این برای تجاوز و کشتن خواهرم!»
شمشیرشو دراورد به خونی که از سینه امپراطور روانه شده بود نگاه کرد
« و اینم برای زخمی کردن برادرم!»
و تو کسری از ثانیه سر امپراطور به روی زمین افتاد وزرا از ترسشون به عقب رفتن
«خون همتون رو امشب تو همین قصر لعنت شده میریزم!»
به سمت وزرا حمله کرد و محافظاشو یکی بعد از دیگری به قتل میرسوند
نامجون سریع رفت سمت شبح سیاه اونو تو بغلش گرفت
«هی جین طاقت بیار لطفا!»
«من جین نیستم! جیوونم برادر دوقلو جین! حالم خوبه همه اینا جزوی از نقشه جین بود برو کمکش!»
نامجون شوکه نگاش کرد سرشو برگردوند سمت جین که مثل عزرائیل داشت جون همه رو میگرفت سریع بلند شد شمشیرشو برداشت و سر محافظ پشت سر جین که میخواست زخمیش کنه رو از تنش جدا کرد
«برادرت همه چیو گفت »
جین فقط برگشت نگاه چهره نامجون کرد به کارش ادامه داد
بعد از یه مدت تموم افراد تو قصر به جز ولیعهد و ملکه و خدمتکار های زن و خواجه ها به قتل رسیده بودن
جین پارچه رو صورتشو باز کرد و نامجون نگاه کرد
YOU ARE READING
𝐒𝐀𝐌𝐔𝐑𝐀𝐈 | NJ [Completed]
Fanfiction.侍⚔. کیم نامجون رهبر قبیله ناگائو و کیم سوکجین رهبر قبیله ایگا دو سامورایی قهار که اجدادیانشون باهم نبرد میکردند و برتری خودشون رو ب هم ثابت میکردند البته با کشتن رهبر اون یکی قبیله ...ولی چی میشه که سحرگاه روز نبرد کیم نامجون شرط کشتن سامورایی رو...