part 2 & 3

116 8 1
                                    

جین عیسی مسیح رو قسم میداد که اگه امشب زنده بمونه 24 ساعت شبانه روز رو عبادت میکنه

«من میدونم کجا قایم شدی پس بهتره خودت بیای بیرون»

جین پاهاشو بیشتر تو شکمش جمع کرد صدای کفش های نامجون نزدیکتر میشد بعد از چند ثانیه صدای راه رفتن نامجون قطع شد

«چیشد پس؟کجا رفت؟»

جین چند لحظه دیگه هم صبر کرد بعد از اون اروم بلند شد رفت سمت راه پله ها که یقه اش از پشت گرفته شد

«کیم سوکجین!بهت گفتم خودتو نشون بده»

جین بدنش میلرزید زیر نگاه سرد و کشنده نامجون داشت جون میداد

«پدر.ر من هیچی ندیدم قسم میخورم هیچی ندیدم فقط اومدم یکم راه برم تو سالن همین »

«چقدرشو دیدی؟»

جین گریه اش گرفته بود نمیدونست چیکار کنه خودشو به پای نامجون رسوند زانو زد

«پدر منو ببخشید من اشتباه کردم دروغ گفتم لطفا از اشتباهم بگذرید»

نامجون زیر چشمی نگاه جین میکرد اروم خم شد و خودشو هم قد جین کرد

«پس از من میخوای ببخشمت؟چرا از خدا نمیخوای ببخشتت؟»

جین گیج نگاه نامجون میکرد نمیدونست باید چی بگه

«یعنی چی پدر؟»
«دارم میگم منم به عنوان یه انسان تو کلیسا عبادت میکنم پس چرا از من میخوای ببخشمت چرا از خدا نمیخوای؟»

«خوبه از جوابت خوشم اومد سوکجین پس..»

نامجون بلند شد رو پاشنه کفشش چرخید سمت کمدش رفت

«هرکاری من بگم و بکنم تو تایید میکنی و انجام میدی و اگر اشتباهی کنی از من طلب بخشش میکنی این دقیقا چه معنی رو میده برات؟»

«ام خب مثل بنده و پروردگار؟»

«افرین بی دلیل نیست ازت خوشم میاد»

جین از تعریف یهویی نامجون لبخندی روی لبش ظاهر شد

«پس من پروردگار تو هستم سوکجین و هرکاری باهات میکنم از روی لطف و محبتم نسبت به بنده ام هست حتی اگه بهت درد هم بدم تو باید شاکر باشی این باعث میشه تو بنده محبوب پروردگارت بشی سوکجین!»

«هیش! مگه نمیخوای ببخشمت؟مگه نمیخوای بهترین بنده من باشی؟پس کاری که گفتمو انجام بده حرفمو دوبار تکرار نمیکنم!»

جین بلند شد کفشاشو دراورد ردای مشکی رنگشو دراورد

«شلوارتو دربیار!»

جین شلوارشو دراورد فقط جوراب مشکی رنگی که تا زانوش میرسید پاش بود
نامجون رفت روی تخت نشست با دستش روی رون پاش ضربه زد

𝑼𝒏𝒉𝒐𝒍𝒚 𝒑𝒓𝒊𝒆𝒔𝒕 Where stories live. Discover now