Warning: سکس، فحاشی، دراگ و الکل
----------------------
^فیلکس بعد یه گفتوگو نسبتاً طولانی به کلاس خانوم جانگ برگشت▪︎اوه، فیلکس پسرم حالت خوبه؟
خانوم جانگ مهربون ترین معلمی بود که فیلکس تابحال باهاش اشنا شده بود
پسر کوچکتر نگاه ریزی به هیونجینی که داشت با نگرانی بهش نگاه میکرد کرد و با صدای خفه ای که فقط خودش و خانوم جانگ میتونستن بشنون گفت
+خوبم..
و رفت پشت میزش نشست
-"لیکسی خوبی؟"
پیام از طرف هیونیجن بود که با نگرانی بهش نگاه میکرد
-"لیکس جواب بده"
-"فیلکس؟"
-"لی یونگ بوک!"
فیلکس اما جوابش رو نمیداد
هنوز هم حالش بد بود و سخت میتونست نفس بکشه
---
بعد از کلاسش با خانوم جانگ، مستقیم به سمت خونه رفت، لباسهاش رو عوض کرد و روی تخت ولو شد+چرا..؟ چرا با من اینکارو میکنی هیونجین..؟
Hyunjin's POV:
توی بالکن مشغول سیگار کشیدن بودم..
پک عمیقی از سیگار کشیدم و همراه با بازدم اون رو به بیرون هدایت کردم="هیونجینا، امشب تولدمه، بیا به ادرسی که برات میفرستم!"
حداقل بهتر از این حال و روزی که الان دارمه
-"باشه"
---
وارد خونه سویون که شدم بوی مواد و الکل خورد تو صورتمتعجبیم نداشت، سویون تو امریکا زندگی کرده بود و این چیزا براش عادی بود
گوشه ای از خونه نشستم
-"لیکسی، میخای قهر کنی باهام جوجه؟"
-"میدونی که نمیونی همچیو بهم بگی"
-"اگه چیزی ناراحتت میکنه بگو"
=یاا هیونجیناا، گوشیتو بذار کنار! امشب تولدمه! بیا خوش بگذرونیم
گوشیم رو روی حالت هواپیما گذاشتم و دنبال سویون راه افتادم
بستهای با پودر سفیدی ک داخلش بود دستم داد
-این چیه؟
=کوکائین!
-برای چی
=بیخیال! انقدر ضد حال نباش هیونگ، یه امشب خودتو رها کن
-به خاله چیزی بگی کشتمت لیم سویون
بسته رو گرفتم و روی میز خالیش کردم
با خود پلاستیکش اون رو صاف کردم و کلش رو بالا کشیدم=اوو اقای هوانگ، نمیدونستم اینکاره ای!
-خفه شو سویون..
چشمام تار میدید.. اون سویون نبود..
-فیلکسِ من..
با توهم اینکه اون کسی که جلومه فیلکسه شروع به بوسیدنش کردم..
---
-فاک..
هرچقدر بیشتر توش میکوبیدم باعث میشد بدتر بفاکش بدم
=آهه ه..هیونجین..
-دهنتو ببند فیلکس، نمیخام هیچ صدای بشنوم ازت
---
صبح با اخساس سردرد و سرگیجه بدی از خواب بیدار شدم و.. و.. سویون!؟
------
نگاه کنین چه بچه خوبیم زود آپ کردم براتون
کامنت و ووت یادتون نره توتفرنگیا♡☆|هانا؛
VOCÊ ESTÁ LENDO
☆| 𝓶𝓪𝓼𝓸𝓬𝓱𝓲𝓼𝓶
Fanficچند روز میشد که پسرکش رو ندیده بود به سرعت بالا رفت و وقتی فیلکس رو داخل اتاقشون ندید صداش زد -جوجه کوچولو؟ با صدای ناله خفیفی که از حموم میومد در رو باز کرد و با صحنه روبروش خشکش زد.. -- genre: ( i...