Hyunjin's POV:
هنوز با نگرانی به فیلکس نگاه میکردم..
اختلاف قدیش با من زیاد نبود.. ولی بازم ازم کوتاه تر بود..
یکم بیشتر که بهش نگاه کردم متوجه کک و مک های روی صورتش شدم
لبخند ملایمی زدم
انگار صورتش اسمون شب بود و اون کک و مک ها ستاره هاش بودن..
همون لحضه احساس کردم دلم میخاد اون پسر رو توس دستام قایم کنم و نذارم کسی بهش اسیبی بزنه
نذارم کسی نگاهش کنه و جرعت کنه حتی بهش دست بزنه..Minho's POV:
بعد از دعوایی که نمیشد بهش دعوا گفت که دیشب با جیسونگ داشتم و اون جوابمو نمیداد عذاب وجدان بدی گرفتم پس تصمیم گرفتم بیام دانشگاهش
اینطوری هم هیونجینو میدیدم هم از دل هان در می اووردم*تا کی قراره باهام لجبازی کنی سنجاب کوچولو؟
^اصن مگه چیشده؟
پسری که حرف زد.. نمیشناختمش ولی حدس میزدم دوست جیسونگ باشه
×هیچی بابا اتفاق خاصی نیوفتاده
فقط دو روزه که جواب پیاممو نداده*یاا جیسونگا منکه دلیلشو بهت گفتم!
+خب حالا دعوا نکنین ببینم
اون پسر رو هم حتی نمیشناختم..
ولی نگاه خیره هیونجین و روش حس کردمFelix's POV:
سنگینی نگاه ینفر و رو خودم حس کردم
سرمو بالا اووردم و.. اسمش چی بود..؟ اها، هیونجین و دیدم+امم.. چیزی شده..؟
-نه.. فقط یکم زیادی خوشگلی
نگاهشو ازم گرفت
اون الان چی گفت..؟
زیادی خوشگلم..؟پروانه هارو زیر دلم حس میکردم
نمیخاستم رو خودم برای گرایشم اسم بذارم چون خودمم هنوز مطمئن نبودم..
ولی همیشه یه کششی رو نسبت به پسرا حس میکردمWriter's POV:
فیلکس با گونه های رنگ گرفته به هان نگاه کرد و دوتاشون موضوع رو فهمیدن که هان زد زیر خنده و تو اغوش مینهو خودشو جا داد
*چیزی شده جیسونگ..؟
×نه بابا، راستی تو به عشق در نگاه اول اعتقاد داری نه؟
مینهو سر تکون داد
×فک کنم قراره یه زوج جدید داشته باشیم مینهویا!
فیلکس گلوشو صاف کرد و به ساعت دیواره نگاه کرد
+بیست دقیقه دیگه با اقای پارک داریم، توکه نمیخای کلمون رو بکنه، میخای؟
جیسونگ از بقل مینهو اومد بیرون و وسایلشو جمع کرد، فیلکس و جونگین هم همینطور
-وایسین ببینم شما با اقای پارک زیست دارین الان؟
ESTÁS LEYENDO
☆| 𝓶𝓪𝓼𝓸𝓬𝓱𝓲𝓼𝓶
Fanficچند روز میشد که پسرکش رو ندیده بود به سرعت بالا رفت و وقتی فیلکس رو داخل اتاقشون ندید صداش زد -جوجه کوچولو؟ با صدای ناله خفیفی که از حموم میومد در رو باز کرد و با صحنه روبروش خشکش زد.. -- genre: ( i...