تهیونگ برای لحظهای شوکه شد؛ اما خیلی زود به خودش اومد و بعد درحالی که اون بوسهٔ ناگهانی رو یه پاسخ مثبت در نظر گرفته بود، متقابلاً لبهاش رو حرکت داد و دستهاش رو بالا برد تا روی شونه و بازوهای جونگکوک بکشه.
دروغ نبود اگر که میگفت یه جورایی جذب اون مرد اتوکشیده شده. با اینکه تایپ ایدهآلش نبود؛ ولی عجیب نسبت بهش کشش احساس میکرد.
هرچند که حتی اگر جذبش نشده بود هم به بوسههاش پاسخ میداد. کی بود که از سکس با یه مرد پولدار و جذاب بگذره؟!دستهای جونگکوک زودتر از اونچه که پسر فکرش رو بکنه، روی رونهاش قرار گرفتن و با بالا رفتنشون، راهشون رو به زیر لباس کوتاهش پیدا کردن.
به باسنش که رسیدن، از زیر پارچهٔ کشی و تنگ باکسرش هم رد شدن تا بدون هیچ پوششی به باسن پسر چنگ بزنن و نالهاش رو دربیارن.
هرچند که اون ناله بین لبهای طراح جوان تبدیل به صدایی نامفهوم شد.حرکات مرد از همون ابتدا تند و خشن بودن.
طوری که بدون مکث و ملایمت لبهاش رو میمکید و گاز میگرفت یا دستهاش بدون هیچ مقدمهای درحال چنگ زدن باسنش و درآوردن باکسرش بودن، نشون میداد که اصلاً اهل سکسهای آروم و وانیلا نیست.باکسر پسر رو زیر باسنش رها کرد و اجازه داد سر بخوره و از پاهاش دربیاد. بعد یکی از دستهاش رو بالا برد تا چونهاش رو نگه داره و همزمان که به بوسیدن لبهاش ادامه میداد، قدم از قدم برداشت تا بهسمت کمدش بره.
باکسر تهیونگ حین راهرفتن کاملاً از پاهاش دراومد و توی قدم آخر، از پاشنهٔ کفشش رد شد و جایی روی زمین افتاد.
وقتی به کمد رسیدن، جونگکوک پسر رو به یک طرفش تکیه داد و لبهاشون رو از همدیگه فاصله داد. درحالی که در طرف دیگهٔ کمد رو باز میکرد تا وسیلهٔ موردنظرش رو برداره، به صدای نفسهای تند پسر گوش داد و پرسید:
_میدونی فانتزیم چیه؟!
تهیونگ سرش رو به نشونهٔ منفی تکون داد و مرد بعد از برداشتن باکس کاندوم و قوطی لوب، در کمد رو بست و همزمان که پسر رو به پشت میچرخوند، توی گوشش زمزمه کرد:
_اینکه توی این لباس بکنمت.
بعد از حرفش صدای بازشدن در قوطی لوب به گوش رسید و تهیونگ فقط تونست با تصورش ناله کنه.
مرد درحالی که مقداری از اون مایع غلیظ رو با انگشتهاش برمیداشت، لبخند کجی روی لبهاش نشوند و گفت:_باید خوشحال باشی که امشب خیلی باحوصلهام و میخوام اول آمادهات کنم.
«امشب» یعنی شبهای دیگهای هم در کار بود.
پسر توی سرش به خودش گفت و بعد از فاصله دادن پاهاش از همدیگه، باسنش رو کمی بالا گرفت.درواقع منتظر انگشتهای طراح جوان داخل حفرهاش بود؛ ولی صدای بازشدن کمربند و زیپ شلوار شنیده شد و تهیونگ بعد از انداختن نیمنگاهی از روی شونهاش، متوجه شد که جونگکوک قصد داره عضوش رو بیشتر تحریک کنه.
YOU ARE READING
Idiot Twin (Kookv)
Fanfiction➳ Idiot Twin تمامشده. ✔️ تهیونگ قرار بود سر یه شرطبندی احمقانه به مدت یه ماه بهجای خواهر دوقلوش بهعنوان یه مستخدم کار کنه؛ اما مسئله جایی سخت میشه که رئیسش متوجه میشه شخصی که پیشش کار میکنه و دامنهای کوتاه خدمتکارها رو میپوشه، یه پسره! کاپل...